کلمه جو
صفحه اصلی

initially


در آغاز، درنخست، در ابتدا، اولا، اصلا

انگلیسی به فارسی

در آغاز، در ابتدا، اولا، اصلا


ابتدا


انگلیسی به انگلیسی

• at first, in the first place, at the beginning
initially means in the early stages of a process.

قید ( adverb )
• : تعریف: at first; in the beginning.
متضاد: finally, ultimately

- The cat and dog did not get along initially.
[ترجمه حمیده] گربه و سگ از ابتدا با هم کنار نمی آمدند
[ترجمه ترگمان] گربه و سگ در ابتدا حرکت نکردند
[ترجمه گوگل] گربه و سگ در ابتدا نداشتند

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] در آغاز، ابتداء، در ابتدا

مترادف و متضاد

at first


Synonyms: at the beginning, originally, first


جملات نمونه

1. Stan initially wanted to go to medical school.
[ترجمه ترگمان]استن ابتدا می خواست به مدرسه پزشکی برود
[ترجمه گوگل]استن در ابتدا می خواست به مدرسه پزشکی برود

2. It is necessary initially to classify the headaches into certain types.
[ترجمه ترگمان]ابتدا باید سردرد را به انواع خاصی طبقه بندی کرد
[ترجمه گوگل]در ابتدا ضروری است که سردردها را به نوع خاصی تقسیم کنیم

3. Initially, the work was pretty mundane.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، این کار دنیوی بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا، کار بسیار دشوار بود

4. Initially the government was unwilling to accept the defeat.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، دولت تمایلی به قبول این شکست نداشت
[ترجمه گوگل]در ابتدا دولت تمایلی به پذیرش این شکست نداشت

5. Feathers initially developed from insect scales.
[ترجمه ترگمان]Feathers ابتدا از مقیاس های حشرات توسعه یافت
[ترجمه گوگل]پرها در ابتدا از مقیاس حشرات توسعه یافتند

6. Cantona initially went on loan to Leeds United.
[ترجمه ترگمان]Cantona در ابتدا به (لیدز یونایتد)وام داد
[ترجمه گوگل]کانتونا در ابتدا به لیدز یونایتد رفت

7. His illness was initially diagnosed as food poisoning.
[ترجمه ترگمان]بیماری او در ابتدا به عنوان مسمومیت غذایی تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]بیماری او ابتدا به عنوان مسمومیت غذایی تشخیص داده شد

8. Initially he had bucked against her restraints.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا با محدودیت های خود مخالفت کرده بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا او را در برابر محدودیت های او قرار داده بود

9. The chick initially has no fear of man.
[ترجمه ترگمان]این جوجه در ابتدا هیچ ترسی از انسان ندارد
[ترجمه گوگل]جوجه در ابتدا هیچ ترس از انسان ندارد

10. I initially dismissed the idea out of hand.
[ترجمه ترگمان]ابتدا این ایده را از دست دادم
[ترجمه گوگل]من ابتدا این ایده را از دست گرفتم

11. She came initially to spend a few days, but in the end she stayed for a whole month.
[ترجمه ترگمان]او ابتدا برای چند روز به اینجا آمد، اما در نهایت یک ماه تمام ماند
[ترجمه گوگل]او ابتدا برای چند روز صرف کرد، اما در نهایت برای یک ماه تمام ماند

12. The ban was initially opposed by the US.
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت در ابتدا با ایالات متحده مخالف بود
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت در ابتدا توسط ایالات متحده مخالفت شد

13. The island's population initially numbered 180, but there was a gradual decline until only 40 people were left.
[ترجمه ترگمان]جمعیت این جزیره در ابتدا به ۱۸۰ نفر رسیده بود، اما تا زمانی که تنها ۴۰ نفر باقی ماندند، کاهش تدریجی وجود داشت
[ترجمه گوگل]جمعیت این جزیره در ابتدا 180 نفر بود، اما به تدریج کاهش یافت تا زمانی که تنها 40 نفر باقی مانده بودند

14. He was initially articled to a solicitor.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا به خدمت یک وکیل پرداخت
[ترجمه گوگل]او در ابتدا به یک وکیل مدعی شد

Mark initially wanted to go to medical school

مارک در ابتدا می‌خواست به دانشکده‌ی پزشکی برود


Initially the government was unwilling to accept the defeat

دولت در آغاز تمایل به قبول شکست نداشت


پیشنهاد کاربران

در آغاز، درنخست، در ابتدا

برای شروع، در بدو امر، در شروع، در ابتدا

اول از همه

اولین بار

firstly/first of all

ابتدائن

در ابتدا
در آغاز
اول
برای شروع
در شروع
First


در وهله نخست

در اوایل

At first


کلمات دیگر: