کلمه جو
صفحه اصلی

backset


معنی : بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود
معانی دیگر : عود بیماری، برگشت، بد بیاری، معکوس

انگلیسی به فارسی

بازداشت، عقب‌زنی، معکوس، وارونه


پشت سر هم، بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود


انگلیسی به انگلیسی

• current in the opposite direction (especially of water); reversal or backtracking

مترادف و متضاد

بازداشت (اسم)
curb, arrest, detention, arrestment, deterrence, backset, dissuasion, forbiddance, stoppage

عقب زنی (اسم)
repulsion, backset, backstroke

وارونه (اسم)
backset

مکی (اسم)
pause, halt, intermittence, backset, check, breather, cunctation, delay

عود (اسم)
backset, recurrence, relapse, lute, reversion, regression, recidivism, recrudescence

پیشنهاد کاربران

البته بین back و set فاصله است
Back set
( در والیبال ) پاس پشت ، نوعی پاس که پاسور برای مهاجم پشت سر خود ارسال می کند.


کلمات دیگر: