کلمه جو
صفحه اصلی

seethe


معنی : غلیان، جوشیدن، جوشاندن
معانی دیگر : قل زدن، غلیان کردن، قل قل کردن، پر ازدحام بودن، غلغله زدن، (معمولا با: -ing) هیجانی شدن، خشمگین بودن، بر آشفتن، پختن (از راه جوشاندن)، آب پز کردن، خیساندن، دم کردن، جوش وخروش، تلاطم

انگلیسی به فارسی

غلیان، جوش وخروش، تلاطم، جوشیدن، جوشاندن


بذله گویی، غلیان، جوشیدن، جوشاندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: seethes, seething, seethed
(1) تعریف: to foam or bubble as if boiling.
مترادف: boil, roil
مشابه: bubble, churn, ferment, foam, froth, ripple, simmer

- The water seethed below the waterfall.
[ترجمه ترگمان] آب زیر آبشار جریان دارد
[ترجمه گوگل] آب زیر آبشار پرتاب شد

(2) تعریف: to be exceptionally excited or disturbed, as by anger.
مترادف: broil, fume
مشابه: anger, boil, bristle, burn, chafe, churn, flame, fret, heat, madden, simmer, smolder, stew

- She seethed with resentment and envy.
[ترجمه ترگمان] از خشم و حسادت لبریز بود
[ترجمه گوگل] او با ناراحتی و حسادت پریشان شد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to submerge in a liquid; soak; steep.
مترادف: soak, souse, steep
مشابه: douse, immerse, marinate
اسم ( noun )
مشتقات: seethingly (adv.)
• : تعریف: the condition of seething.
مترادف: heat
مشابه: anger, boil, burn, flame, fume, rage

• cook by boiling; bubble or foam as if boiling; soak, steep; rage, be in a state of extreme excitement or anger
if you are seething, you are very angry but do not express your feelings.
if a place is seething with people or animals, there are a lot of them moving about in a disorganized fashion.

مترادف و متضاد

غلیان (اسم)
excitation, excitement, seethe, boiling, narghile, ebullition, hookah, hubble-bubble, nargileh

جوشیدن (فعل)
perk, bubble, seethe, gurgle

جوشاندن (فعل)
boil, bubble, seethe

be very angry


Synonyms: be furious, be incensed, be livid, be mad, be on the warpath, blow one’s stack, blow up, boil, breathe fire, bristle, burn, ferment, flare, flip, foam, foam at mouth, froth, fume, hit the ceiling, rage, see red, simmer, smolder, spark, stew, storm


Antonyms: be happy


جملات نمونه

1. The class positively seethed with indignation when Julia won the award.
[ترجمه ترگمان]وقتی جولیا جایزه را برد، کلاس از خشم لبریز شد
[ترجمه گوگل]وقتی جولیا جایزه را بدست آورد، کلاس با احساس خشم و غضب پیروز شد

2. She seethed silently in the corner.
[ترجمه ترگمان]او در گوشه ای از اتاق خارج شد
[ترجمه گوگل]او در گوشه ساکت شد

3. The forest below him seethed and teemed with life.
[ترجمه ترگمان]جنگل از او ساطع می شد و پر از حیات بود
[ترجمه گوگل]جنگل زیر او زد و زندگی را پرتاب کرد

4. She grinned derisively while I seethed with rage.
[ترجمه ترگمان]او پوزخندی زد و من از شدت خشم شروع به لرزیدن کردم
[ترجمه گوگل]او در حالی که با سر و صدا پر از عصبانیت شد، خشنود شد

5. The grey ocean seethed beneath them.
[ترجمه ترگمان]اقیانوس خاکستری از زیر آن ها لبریز بود
[ترجمه گوگل]اقیانوس خاکستری زیر آنها را میچرخاند

6. Maybe you choose to seethe silently about something, letting it gnaw away at you.
[ترجمه ترگمان]شاید دوست داشته باشی که نرم و نرم در مورد یه چیزی چیزی که بهت می خوره رو نرم و نرم کنه
[ترجمه گوگل]شاید شما انتخاب کنید که در مورد چیزی بطور مستقل بپردازید و اجازه دهید آن را به شما غرغر کند

7. The fry made the water seethe.
[ترجمه ترگمان]آتش سرخ، آب را نرم می کرد
[ترجمه گوگل]ماهی سرخ شده را آب زد

8. A Would you like to seethe bill, sir?
[ترجمه ترگمان]از این اسکناس چه می خواهید، آقا؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید قبض را بپردازید، آقا؟

9. It makes my lukewarm water seethe.
[ترجمه ترگمان]آب ولرم را نرم می کند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود من آب برافروخته آب

10. She seethe outlines of the trees in the dim light.
[ترجمه ترگمان]از لای درخت ها، در نور ضعیف ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]او خطوط درختان را در نور کم نشان می دهد

11. They stand quietly, but secretly they seethe with their anger.
[ترجمه ترگمان]آرام می ایستند، اما در نهان از anger نرم می شوند
[ترجمه گوگل]آنها بی سر و صدا ایستاده، اما مخفیانه آنها را با خشم خود را

12. Now the streets of both cities seethe with thousands of Hondas, Toyotas and Piaggios.
[ترجمه ترگمان]اکنون خیابان های هر دو شهر آکنده از Hondas، Toyotas و Piaggios است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر خیابان های هر دو شهر با هزاران نفر از هوندا، تویوتا و پیاگوئوس جفت شده اند

13. As far as the eye could seethe beet fields.
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که چشم کار می کرد، fields نرم و نرم می شد
[ترجمه گوگل]تا آنجا که چشم میتواند زمینههای چغندر را بچرخاند

14. Thou shalt not seethe a kid in his mother's milk.
[ترجمه ترگمان]تو نباید بچه ای را که شیر مادرش بود نرم کنی
[ترجمه گوگل]شما بچه ای را در شیر مادر خود نخواهید دید

15. Computation must seethe and behave as if it is alive.
[ترجمه ترگمان]محاسبه باید نرم باشد و مثل این رفتار کند که زنده است
[ترجمه گوگل]محاسبه باید انجام دهد و رفتار کند، چنانکه زنده باشد

the seething of water

قل زدن آب


the seething waters of Niagara Falls

آب‌های پرغلیان آبشار نیاگارا


Stores were seething with Norooz shoppers.

خریداران نوروزی در مغازه‌ها غلغله به‌پا کرده بودند.


She was seething at Mina's remarks.

گفته‌های مینا او را برآشفته کرده بود.


پیشنهاد کاربران

پُر از . . . بودن

پر ازدحام با توریست

جوش آوردن از عصبانیت

خون کسی از عصبانیت به جوش آمدن


کلمات دیگر: