1. Mother went shopping; meanwhile, I cleaned the house.
[ترجمه NimA00GaMeR] مادر رفت خرید. در این موقع من خونه رو تمیز کردم
[ترجمه Hossein] مادر رفت خرید در همان موقع من خانه را تمیز کردم
[ترجمه 🌰] مادر رفته بود خرید ، در اون هنگام من خانه را تمیز کردم
[ترجمه 🌠MM93🌠] مادر رفت خرید؛ در همین فاصله، من خانه را تمیز کردم.
[ترجمه Teacher] مادر به خرید رفت و من در این موقع خانه را تمیز کردم
[ترجمه نسرین رنجبر] در مدتی که مادرم برای خرید بیرون بود، من خانه را تمیز کردم.
[ترجمه آپامه] مادر به خرید رفته بود و من در آن لحظه خانه را تمیز کردم
[ترجمه ترگمان]در این ضمن مادر رفت خرید و من خانه را تمیز کردم
[ترجمه گوگل]مادر رفت خرید در ضمن من خانه را تمیز کردم
2. She's due to arrive on Thursday. Meanwhile, what do we do?
[ترجمه 🌠MM93🌠] او قرار است روز پنجشنبه برسد. در این فاصله، ما باید چه کار کنیم؟
[ترجمه ترگمان]قرار است روز پنجشنبه برسد در همین حال، ما چه کار باید بکنیم؟
[ترجمه گوگل]او به دلیل رسیدن به روز پنج شنبه است در همین حال، ما چه کار میکنیم؟
3. Meanwhile the debate on European political and monetary union continues.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، بحث در مورد اتحادیه سیاسی و سیاسی اروپا ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در همین حال بحث درباره اتحادیه سیاسی و پولی اروپا ادامه دارد
4. Meanwhile, they should encourage those among us who cannot swim five yards before they are gasping for air.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، آن ها باید کسانی را که در پنج یاردی ما شنا کنند، تشویق کنند
[ترجمه گوگل]در همین حال، آنها باید میان ما را تشویق کنند که نمی توانند پنج متری را بپوشانند تا آنها برای هوا گاز بگیرند
5. I'll be back soon. Meanwhile follow on.
[ترجمه S] زود برمیگردم در عین حال ادامه بده
[ترجمه ترگمان]زود بر می گردم در ضمن ادامه بده
[ترجمه گوگل]زود برمی گردم در همین حال ادامه دهید
6. Meanwhile, the massive aerial bombardment/bombing of military targets continued unabated.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بمباران هوایی انبوه \/ بمباران اهداف نظامی بی وقفه ادامه داشت
[ترجمه گوگل]در همین حال، بمباران / بمباران وسیع هوایی اهداف نظامی ادامه یافت
7. Meanwhile, sales of vinyl records halved in 1992 to just 7m.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، فروش سوابق vinyl در سال ۱۹۹۲ تا فقط ۷ میلیون نصف شد
[ترجمه گوگل]در همین حال، فروش رکورد وینیل در سال 1992 به 7 میلیون کاهش یافت
8. You, meanwhile, will be skulking in the safety of the car.
[ترجمه ترگمان]در این میان، شما در امنیت ماشین پنهان خواهید شد
[ترجمه گوگل]در عین حال، شما در ایمنی خودرو نیز خواهید بود
9. His colleagues, meanwhile, were busily scheming to get rid of him.
[ترجمه ترگمان]در این میان همکارانش به تلاش مشغول بودند تا از شر او خلاص شوند
[ترجمه گوگل]در عین حال، همکاران او به طور جدی به دنبال خلاص شدن از او بودند
10. Meanwhile, the company is merrily pushing ahead with its plans.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، شرکت با اشتیاق تمام برنامه های خود را ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]در همین حال، این شرکت به شدت با برنامه های خود پیش می رود
11. Meanwhile, the domestic debate on Denmark's future role in Europe rages on.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بحث های داخلی در مورد نقش آینده دانمارک در اروپا همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در همین حال، بحث داخلی در مورد آینده آتی دانمارک در اروپا خنده دار است
12. I'll be back in a minute. Meanwhile follow on.
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه دیگه بر می گردم در ضمن ادامه بده
[ترجمه گوگل]من در یک دقیقه عقب خواهم ماند در همین حال ادامه دهید
13. Meanwhile, a number of university students have volunteered to drive buses while the strike lasts.
[ترجمه ترگمان]در همان حال، تعدادی از دانشجویان دانشگاه برای راندن اتوبوس ها در حالی که اعتصاب ادامه دارد، داوطلب شده اند
[ترجمه گوگل]در همین حال، تعدادی از دانشجویان داوطلب برای رانندگی اتوبوس در حالی که اعتصاب طول می کشد
14. Meanwhile the minutes kept ticking away.
[ترجمه امیررضا] در ضمن دقیقه ها به طور مداوم می چرخیدند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، دقایق همچنان به سرعت سپری می شد
[ترجمه گوگل]در ضمن، دقیقه ها همچنان دور می زدند