1. palpable absurdity
پوچی مشهود
2. soon the absurdity of the accusations advanced by him became evident
پوچی اتهاماتی که او مطرح کرده بود بزودی آشکار شد.
3. The absurdity of the situation made everyone laugh.
[ترجمه ترگمان]این وضع مضحک همه را به خنده می انداخت
[ترجمه گوگل]پوچ بودن این وضعیت، همه را به خنده می اندازد
4. The conversation trailed off into absurdity.
[ترجمه ترگمان]گفتگو بی هوده بود
[ترجمه گوگل]مکالمه به پوچی ادامه داد
5. Duncan laughed at the absurdity of the situation.
[ترجمه ترگمان]دانکن به پوچی اوضاع خندید
[ترجمه گوگل]دانکان در پوچی از وضعیت خندید
6. The fallacy has been exposed in its naked absurdity.
[ترجمه ترگمان]این fallacy در معرض پوچی و پوچی او قرار گرفته
[ترجمه گوگل]اشتباه در پوچی پوشیده شده است
7. I had to laugh at the absurdity of the scene.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم به پوچی و پوچی صحنه بخندم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم به پوچ بودن صحنه خندیدم
8. This answer reaches the height of absurdity.
[ترجمه ترگمان]این جواب به اوج پوچی می رسد
[ترجمه گوگل]این پاسخ به ارتفاع پوچ بودن می رسد
9. Crazy logic had reached the ultimate apogee of absurdity - or perhaps not quite.
[ترجمه ترگمان]منطق دیوانه به نقطه نهایی پوچی رسیده بود - شاید هم نه کاملا
[ترجمه گوگل]منطق دیوانه به بی نهایت نهایی - و یا شاید نه کاملا رسیده است
10. That leads to the social absurdity of the poorer members of society paying taxes to subsidize the richer.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به پوچی اجتماعی اعضای فقیر جامعه می شود که مالیات پرداخت می کنند تا یارانه the را بپردازند
[ترجمه گوگل]این منجر به پوچی اجتماعی اعضای فقیر جامعه می شود که مالیات می دهند تا ثروتمندتر شوند
11. Almost all absurdity of conduct arises from the imitation of those whom we cannot resemble. Samuel Johnson
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه غیرمنطقی رفتار از تقلید کسانی ناشی می شود که نمی توانیم به آن ها شبیه باشیم سامویل جانسون
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام پوچ بودن رفتار ناشی از تقلید از کسانی است که ما نمی توانیم شبیه باشند ساموئل جانسون
12. My brain wandered off surveying the amorous absurdity of it.
[ترجمه ترگمان]سرم گیج می رفت و به پوچی و پوچ آن نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]مغز من سرگردان شد و به نظر پوچ وحشتناکی رسید
13. Behind the current absurdity here lies a novel assertion by House Speaker Newt Gingrich that has gone unexamined for too long.
[ترجمه ترگمان]در پشت پرده پوچی کنونی، یک ادعای جدید توسط سخنگوی مجلس، نیوت گینگریچ وجود دارد که به مدت طولانی از بین رفته است
[ترجمه گوگل]در پشت پوچی فعلی، سخنرانی جدیدی توسط نیوت گینگریچ، رئیس مجلس نمایندگان، به مدت طولانی بررسی نشده است
14. The absurdity of describing a nationality she distrusted to a man she knew she loathed struck her at once.
[ترجمه ترگمان]مبهم توصیف یک ملیت، به یک مرد بدگمان بود که می دانست از آن نفرت دارد
[ترجمه گوگل]پوچ بودن توصیف یک ملیت که او را به یک مرد که او را می فهمد باور نکرد، به او اعتماد کرد