کلمه جو
صفحه اصلی

eyewitness


معنی : شاهد عینی، گواهخوددیده، گواهی مستقیم، گواهی چشمی، شاهد برای العین
معانی دیگر : کسی که در دادگاه مشاهدات خود را گواهی می دهد، شاهد عینى قانون ـ فقه : شاهدى که بر مبناى مشاهداتش شهادت بدهد

انگلیسی به فارسی

(حقوق)، شاهد عینی، گواه خود دیده، گواهی مستقیم، گواهی چشمی، شاهد برای العین


شاهد عینی، گواهخوددیده، گواهی مستقیم، گواهی چشمی، شاهد برای العین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who has witnessed an occurrence with his or her own eyes.
مشابه: witness
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: eyewitnesses, eyewitnessing, eyewitnessed
• : تعریف: to see (an act or event) with one's own eyes, and esp. to be able to bear witness as a result.
مشابه: witness

- She eyewitnessed an accident.
[ترجمه ترگمان] اون تصادف کرده
[ترجمه گوگل] او شاهد تصادف بود

• person who sees or has seen an act or occurrence
an eyewitness is a person who has seen an event and can therefore describe it, for example in a law court.
one who has seen an act or event and thus can testify to its occurrence

دیکشنری تخصصی

[سینما] افراد شاهد
[حقوق] شاهد عینی

مترادف و متضاد

شاهد عینی (اسم)
eyewitness

گواهخوددیده (اسم)
eyewitness

گواهی مستقیم (اسم)
eyewitness

گواهی چشمی (اسم)
eyewitness

شاهد برای العین (اسم)
eyewitness

person who sees an event occur


Synonyms: beholder, bystander, looker-on, observer, onlooker, passer-by, spectator, viewer, watcher, witness


جملات نمونه

1. An eyewitness account described the plane as a "fireball".
[ترجمه ترگمان]یک گزارش عینی این هواپیما را \"گلوله آتش\" توصیف کرد
[ترجمه گوگل]یک حساب کاربری شاهد عینی هواپیما را به عنوان یک 'توپ سنگ' توصیف کرد

2. According to eyewitness accounts, soldiers opened fire on the crowd.
[ترجمه ترگمان]با توجه به گزارش های زنده، سربازها در میان جمعیت آتش گشودند
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش های شاهد عینی، سربازان در برابر جمعیت به آتش کشیدند

3. The police questioned several eyewitness to the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس چندین شاهد عینی رو از قتل بازجویی کردن
[ترجمه گوگل]پلیس چندین شهادت را به قتل متهم کرد

4. An eyewitness identified him as the shooter.
[ترجمه ترگمان]یه شاهد عینی اونو به عنوان تیرانداز شناسایی کرده
[ترجمه گوگل]یک شاهد عینی او را به عنوان تیرانداز شناسایی کرد

5. One eyewitness said he saw her talking to a man in a blue car.
[ترجمه ترگمان]یک شاهد عینی گفته که اون داره با مردی که تو ماشین آبی حرف میزنه، دیده
[ترجمه گوگل]یک شاهد عینی گفت که او را دید که او با یک ماشین آبی صحبت می کند

6. According to an eyewitness account, the thieves abandoned their vehicle near the scene of the robbery and then ran off.
[ترجمه ترگمان]با توجه به شاهدی عینی، دزدها ماشینشون را نزدیک صحنه دزدی ول کردن و بعد فرار کردن
[ترجمه گوگل]بر اساس یک گزارش شاهد عینی، دزدان خودرو خود را در نزدیکی صحنه سرقت رها کردند و سپس فرار کردند

7. Reliable eyewitness reports of actual events, when embedded in such a list, suffered a serious erosion of credibility.
[ترجمه ترگمان]گزارش دقیق عینی از رویداده ای واقعی، زمانی که در چنین فهرستی تعبیه شده است، از اعتبار جدی اعتبار رنج می برد
[ترجمه گوگل]گزارشات شاهد عینی قابل اطمینان از حوادث واقعی، زمانی که در چنین لیستی قرار گرفته، فرسایش جدی اعتبار را متحمل شد

8. The composite sketches were developed from eyewitness descriptions of suspicious-looking people at the scene.
[ترجمه ترگمان]طرح های مرکب از توصیفات شاهدان عینی از افراد مظنون به ظاهر در صحنه، توسعه داده شدند
[ترجمه گوگل]طرح های کامپوزیتی از توضیحات شاهد عینی از افراد مشکوک به نظر می رسد در صحنه ایجاد شده است

9. Some implications of these results for eyewitness testimony and for the psychology of driving are considered.
[ترجمه ترگمان]برخی مفاهیم این نتایج برای شهادت شاهد عینی و روانشناسی رانندگی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از پیامدهای این نتایج برای شهادت شهود و روانشناسی رانندگی در نظر گرفته شده است

10. Unconfirmed eyewitness reports said the marshal was killed in what appeared to be a freak incident.
[ترجمه ترگمان]مارشال شاهد عینی میگه که مارشال کشته شده در نتیجه حادثه عجیبی بوده
[ترجمه گوگل]گزارشات شاهد عینی تایید شده نشان می دهد که مارشال در مواردی که به نظر می رسد یک حادثه فجیع است کشته شد

11. It is probably based on an eyewitness account.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا براساس گزارش یک شاهد عینی است
[ترجمه گوگل]احتمالا بر اساس یک حساب کاربری شاهد عینی است

12. The official report echoes eyewitness accounts of fire on board shortly after takeoff from the Upper Heyford base in Oxfordshire.
[ترجمه ترگمان]این گزارش رسمی حاکی از آن است که شاهدان عینی به مدت کوتاهی پس از برخاستن از پایگاه Heyford علیا در Oxfordshire، بر روی عرشه کشتی آتش گشودند
[ترجمه گوگل]گزارش رسمی گزارشات شاهد عینی آتش سوزی در هیئت مدیره را کوتاه مدت پس از خروج از پایگاه بالون هایوفورد در آکسفوردشایر اظهار داشت

13. The author also provides eyewitness accounts of the Kolno massacre.
[ترجمه ترگمان]نویسنده همچنین روایت های شاهد از کشتار Kolno را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]نویسنده همچنین گزارشات شاهد عینی از کشتار کلنو را ارائه می دهد

14. Here was an eyewitness account of Butch at the murder scene.
[ترجمه ترگمان]اینجا یه حساب زنده از Butch در صحنه قتل بوده
[ترجمه گوگل]اینجا یک شاهد عینی از بوتچ در صحنه قتل بود

پیشنهاد کاربران

شاهد عینی

شاهد عینی
noun
[count] :
🔴a person who sees something happen and is able to describe it
◀️The police are hoping to locate an eyewitness to the shooting
◀️He was able to give an eyewitness account of the shooting


کلمات دیگر: