کلمه جو
صفحه اصلی

jointly


معنی : یککاسه
معانی دیگر : مشترکا، با هم، پیوسته، متفقا، تواما

انگلیسی به فارسی

مشترکا، با هم، پیوسته


به طور مشترک، یککاسه


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: done by two or more people or organizations together; in common.

- We are supervising the work jointly.
[ترجمه محمد حاتمی نژاد] ما بصورت مشترک بر کار نظارت میکنیم
[ترجمه ترگمان] ما به طور مشترک بر کار نظارت داریم
[ترجمه گوگل] ما کار مشترک را نظارت می کنیم

• together, in conjunction, in unity, in cooperation

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] با هم، مشترکا، توأما

مترادف و متضاد

یک کاسه (قید)
jointly

as one


Synonyms: accordingly, agreeably, alike, arm in arm, coincidentally, collectively, combined, companionably, concomitantly, concurrently, conjointly, connectedly, cooperatively, en masse, hand in glove, hand in hand, harmoniously, in a group, in common, in company with, in concert, in conjunction, inextricably, in league, in partnership, inseparably, intimately, in unison, mutually, reciprocally, side by side, similarly, simultaneously, synchronically, together, unitedly, with one another


Antonyms: singly


جملات نمونه

1. we bought it jointly
آن را مشترکا خریدیم.

2. They organized the festival jointly with the French cultural service.
[ترجمه ترگمان]آن ها این جشنواره را به طور مشترک با خدمات فرهنگی فرانسه سازماندهی کردند
[ترجمه گوگل]آنها این جشنواره را با همکاری خدمات فرهنگی فرانسه سازماندهی کردند

3. About 68 per cent of illegitimate births were jointly registered by both parents.
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۸ درصد از زایمان های غیرقانونی به طور مشترک توسط هر دو پدر و مادر ثبت شدند
[ترجمه گوگل]حدودا 68 درصد از تولدها غیرقانونی به طور مشترک توسط هر دو والدین ثبت شده است

4. The Channel Tunnel was jointly funded by the French and British.
[ترجمه ترگمان]تونل کانال به طور مشترک توسط فرانسوی ها و بریتانیا تامین می شد
[ترجمه گوگل]تونل کانال به طور مشترک توسط فرانسه و انگلیس تامین می شود

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

6. The teenagers were jointly charged with attempted murder.
[ترجمه ترگمان]این نوجوانان به طور مشترک به اقدام به قتل متهم شده بودند
[ترجمه گوگل]نوجوانان به طور مشترک به قتل رسیدند

7. She owns the house jointly with her husband.
[ترجمه ترگمان]اون با شوهرش تو خونه ست
[ترجمه گوگل]او مالک خانه با همسرش است

8. He was jointly awarded the Nobel Prize with Alex Mueller.
[ترجمه ترگمان]او به طور مشترک به همراه الکس مولر جایزه نوبل را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او به طور مشترک جایزه نوبل را با الکس مولر جایزه گرفت

9. The committee will be headed jointly by two men.
[ترجمه ترگمان]این کمیته به طور مشترک توسط دو مرد اداره خواهد شد
[ترجمه گوگل]این کمیته به طور مشترک توسط دو نفر به سر می برد

10. The company is run jointly by a triumvirate of directors.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور مشترک توسط اعضای \"اعضای سه گانه\" اداره می شود
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور مشترک توسط سه نفر از مدیران اداره می شود

11. The tournament is to be jointly hosted by India, Pakistan and Sri Lanka.
[ترجمه ترگمان]هند، پاکستان و سریلانکا به طور مشترک میزبان این مسابقات هستند
[ترجمه گوگل]این مسابقات به طور مشترک توسط هند، پاکستان و سریلانکا برگزار می شود

12. The two countries signed an agreement to jointly launch satellites.
[ترجمه ترگمان]دو کشور قراردادی برای پرتاب مشترک ماهواره به امضا رساندند
[ترجمه گوگل]دو کشور توافق کردند که ماهواره ها را به طور مشترک راه اندازی کنند

13. The project is jointly funded by several local companies.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به طور مشترک توسط چندین شرکت محلی تامین می شود
[ترجمه گوگل]این پروژه به طور مشترک توسط چندین شرکت محلی تامین می شود

14. The programme will be jointly run with NASA in the US.
[ترجمه ترگمان]این برنامه بطور مشترک با ناسا در ایالات متحده اجرا خواهد شد
[ترجمه گوگل]این برنامه به صورت مشترک با ناسا در ایالات متحده اجرا خواهد شد

15. The Port Authority is an agency jointly run by New York and New Jersey.
[ترجمه ترگمان]این سازمان به طور مشترک توسط نیویورک و نیوجرسی اداره می شود
[ترجمه گوگل]اداره بندر آژانس به طور مشترک توسط نیویورک و نیوجرسی اداره می شود

We bought it jointly.

آن را به‌صورت مشترک خریدیم.


پیشنهاد کاربران

متفق القول

تواماً ، به صورت مشترک با

مشترکا و مجتمعاٌ


کلمات دیگر: