کلمه جو
صفحه اصلی

aboard


معنی : روی یا داخل، روی، از روی، توی
معانی دیگر : (کشتی، هواپیما، قطار و غیره) در عرشه، سوار، در، داخل، در کنار (کشتی)، در روی، سوار بر، روی یا داخل کشتی یا هواپیما

انگلیسی به فارسی

روی، توی، از روی، روی یا داخل (کشتی یا هواپیما)


روی صندلی، روی یا داخل، روی، از روی، توی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: on or into a ship, plane, train, or the like; on board.

- The ship sails at two o'clock, so all passengers must be aboard by then.
[ترجمه P.mr] کشتی در ساعت دو حرکت می کند بنا براین تمام مسافران تا آن موقع در داخل کشتی باشند
[ترجمه ترگمان] کشتی ساعت دو حرکت می کند، بنابراین همه مسافران باید تا آن موقع سوار کشتی شوند
[ترجمه گوگل] کشتی در ساعت دو بعد از ظهر می رود، تا آن زمان تمام مسافران باید در کنار آن باشند
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: on board of; on; in; into.

- The prisoners were taken aboard the ship.
[ترجمه ترگمان] زندانی ها را سوار کشتی کردند
[ترجمه گوگل] زندانیان در کشتی گرفتار شدند
- You must get aboard the train now, or it will leave without you.
[ترجمه A.A] شما باید الان سوار قطار شوید وگرنه بدون شما خواهد رفت
[ترجمه ترگمان] باید سوار قطار بشی، وگرنه بدون تو از اینجا می ره
[ترجمه گوگل] شما باید در حال حاضر از قطار بیرون بریزید یا بدون شما بیرون برود

• on, in, into (ship, train, plane, etc.)
on, in, into (ship, train, plane, etc.)
if you are aboard a ship or plane, you are on or in it.

مترادف و متضاد

on or in a transportation object


روی یا داخل (قید)
aboard

روی (حرف اضافه)
aboard, on, over, in, upon, up, toward, o'er

از روی (حرف اضافه)
aboard, from, off

توی (حرف اضافه)
aboard, in, into, within

Synonyms: boarded, consigned, embarked, en route, in transit, loaded, on, on board, traveling


Antonyms: not on, off


جملات نمونه

1. all aboard !
سوار شوید!

2. come aboard !
سوار شو،سوار شوید !،بفرمایید!

3. jump aboard
پریدن روی وسیله ی نقلیه،سوار شدن

4. indian workers clambered aboard the bus
کارگران هندی تقلاکنان سوار اتوبوس شدند.

5. they hoisted the cargo aboard the ship
محموله را به کشتی (بالا) کشیدند.

6. He checked their names off as they went aboard the plane.
[ترجمه A.A] درحین سوارشدن آنها به هواپیما او اسامی آنها را تائید کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد هواپیما شدند، اسمشان را چک کرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که بر روی هواپیما رفت، اسامی آنها را چک کرد

7. One of them climbed aboard a soapbox and began informing the locals why gays should be allowed in the military.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها از جعبه صابون بالا رفت و شروع به اطلاع رسانی به مردم محلی کرد که چرا همجنس بازان باید در ارتش مجاز باشند
[ترجمه گوگل]یکی از آنها صعود بر روی صابون زد و شروع به اطلاع رسانی به مردم محلی کرد که چرا همجنسها باید در ارتش مجاز باشند

8. Jack has gone aboard the plane.
[ترجمه Kgf] جک در هواپیما قرار گرفت
[ترجمه ایمان حجتی] جک سوار هواپیما شده است
[ترجمه ترگمان] جک سوار هواپیما شده
[ترجمه گوگل]جک در هواپیما رفته است

9. They were all aboard the ship last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب همه سوار کشتی بودند
[ترجمه گوگل]آنها شب گذشته در کشتی بودند

10. The Captain and crew welcome you aboard.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان و خدمه به شما خوش آمد می گن
[ترجمه گوگل]کاپیتان و خدمه به شما خوش آمد می گوییم

11. We mustn't take combustible goods aboard.
[ترجمه ترگمان]ما نباید کالاها را به کشتی ببریم
[ترجمه گوگل]ما نباید کالاهای قابل احتراق را در کنار یکدیگر حمل کنیم

12. The flight attendant welcomed us aboard.
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما از ما استقبال کرد
[ترجمه گوگل]خدمتکار ما از روی صندلی ما استقبال کرد

13. The cargo was hoisted aboard by crane.
[ترجمه ترگمان]محموله کشتی را جرثقیل حمل می کردند
[ترجمه گوگل]محموله توسط جرثقیل برداشته شد

14. The plane crashed killing all 157 passengers aboard.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما با کشته شدن ۱۵۷ مسافر در هواپیما سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هواپیمای سقوط کرد و تمام 157 مسافر را در هواپیما کشت

15. His father fell aboard of the boss.
[ترجمه Faremeh.z] پدرش به رئیس خورد
[ترجمه ترگمان]پدرش به عرشه کشتی سقوط کرد
[ترجمه گوگل]پدرش سقوط کرد و از سمت رئیس رد شد

16. Passengers were piped aboard ship at the start of the cruise.
[ترجمه ترگمان]مسافران در آغاز سفر دریایی با لوله کشی به کشتی وارد شدند
[ترجمه گوگل]مسافران در ابتدای کروز کشتی را در کشتی حمل می کردند

Once aboard, they started walking on the ship's deck.

پس از سوار شدن، شروع به راه رفتن روی عرشه‌ی کشتی کردند.


اصطلاحات

come aboard !

سوار شو، سوار شوید !، بفرمایید!


all aboard !

سوار شوید!


پیشنهاد کاربران

تخته

in or to another country

درانجا

In or to another country
کانون زبان ایران😘😍

aboard ::::: سوار بر . . .

abroad ::::: خارج از کشور

در عبارت welcome aboard:
به معنی: ( به عنوان متقاضی، همکار و . . . ) به جمع خوش اومدی

نظر خانوم ( ( پرستو 😍 ) ) اشتباه است؛ این کلمه به معنای《 روی》 یا 《بر روی》 میباشد.
اون کلمه که ایشان اشاره کرده abroad هست به معنای خارج از کشور و. . .

داخل هواپیما

aboard سوار کشتی و غیره
above بالای
abroad به خارج کشور

aboard ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: سوار 1
تعریف: ویژگی هرچه بر روی شناور یا در داخل آن قرار دارد

معنی ۱ ) on, in, or into a ship, train, airplane, bus etc
مثال:
The Miami Plane crashed In Everglades with 167 aboard

معنی ۲ ) عضو بودن در یک گروه یا سازمان یا . . .
مثال :
Her second promotion since coming aboard

*به عنوان preposition هم می آید
مثال ها:
aboard a plane
go aboard ship


کلمات دیگر: