1. It was absurd to believe the fisherman's tall tale.
باور کردن داستان طولانی ماهیگیر، نامعقول بود
2. The flabby boy realized that the suggestion to diet was not absurd.
پسر شکم گنده(فربه) فهمید که توصیه به گرفتن رژیم غذایی، بیهوده نبود
3. Underestimating the importance of reading is absurd.
کم اهمیت شمردنّ، مهارت خواندن، نامعقول است
4. absurd claims
ادعاهای پوچ
5. patently absurd
آشکارا چرند
6. such an absurd life is ghastly
زندگی این چنین پوچ بسیار ناخوشایند است .
7. the theater of the absurd
نمایش پوچی
8. the theater of the absurd
تئاتر پوچی
9. his head is full of absurd ideas
کله اش پر از تصورات باطل است.
10. I didn't credit that absurd tale.
[ترجمه موسی] من آن داستان احمقانه را باور نکردم.
[ترجمه ترگمان]من این داستان بی معنی رو باور نکردم
[ترجمه گوگل]من این داستان پوچ را باور نکردم
11. What an absurd thing to say!
[ترجمه موسی] چه حرف مزخرفی برای گفتن است
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه ای!
[ترجمه گوگل]چیزی پوچ است که بگویم
12. It is absurd to be discussing compulsory redundancy policies for teachers.
[ترجمه موسی] بحث در مورد سیاست های تعدیل اجباری معلمان بی معنی است.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد سیاست های افزونگی اجباری برای معلمان بی معنی است
[ترجمه گوگل]پوچ بودن بحث در مورد سیاست های اجباری اضافی برای معلمان است
13. It is ridiculously absurd to believe that the number 13 is unlucky.
[ترجمه موسی] به طور مسخره ای چرت است که باور کنیم عدد 13 بدشانسی می آورد.
[ترجمه ترگمان]خیلی مضحک است که باور کنید شماره ۱۳ بد است
[ترجمه گوگل]مضحک است که باور نکردنی است که شماره 13 بی بدیل است
14. It is absurd to argue about this.
[ترجمه ترگمان]بحث کردن در این مورد بی معنی است
[ترجمه گوگل]این بی اعتبار است که درباره این بحث بکنیم
15. It seems quite absurd to expect anyone to drive for 3 hours just for a 20 minute meeting.
[ترجمه ترگمان]این کاملا احمقانه به نظر می رسد که انتظار داشته باشید هر کسی ۳ ساعت فقط برای یک جلسه ۲۰ دقیقه ای رانندگی کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاملا پوچ است که انتظار داشته باشید هر کسی فقط برای یک جلسه 20 دقیقه ای به مدت 3 ساعت رانندگی کند
16. They went to absurd lengths to keep the affair secret.
[ترجمه ترگمان]از این راه دور شدند تا قضیه را مخفی نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها به دوران پوچ ادامه دادند تا امور را مخفی نگه دارند
17. It is only one of the absurd rules in the system of law laughingly known as British justice.
[ترجمه ترگمان]این تنها یکی از قوانین مسخره ای است که در نظام حقوقی به نام عدالت انگلستان شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این فقط یکی از قوانین پوچ در نظام قانون است که به طور عجیب به عدالت بریتانیا معروف است
18. Do I look absurd in this hat?
[ترجمه سیروس] ایا با این کلا نسخره به نظر میرسم؟
[ترجمه ترگمان]آیا در این کلاه مضحک به نظر می رسم؟
[ترجمه گوگل]آیا من در این کلاه بی نظیر نگاه می کنم؟
19. Don't be so absurd! Of course I want you to come.
[ترجمه ترگمان]این قدر بی معنی نباش! البته که میخوام بیای
[ترجمه گوگل]آیا خیلی پوچ نیست البته من می خواهم شما را بیاورم
20. He often says absurd things.
[ترجمه ترگمان]غالبا چیزهای بی معنی می گوید
[ترجمه گوگل]او اغلب چیزهای پوچ می گوید
21. That uniform makes them look absurd.
[ترجمه ترگمان]این اونیفورم آن ها را مضحک جلوه می دهد
[ترجمه گوگل]این لباس باعث می شود که آنها پوچ باشند
22. Your proposal is absurd; it's an absolute non-starter.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما بی معنی است؛ این یک موضوع کام لا غیر معمول است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما پوچ است؛ این مطلق غیر استارتر است