1. In his later life he became even more absent-minded.
[ترجمه ترگمان]در زندگی بعدی او حتی بیش از پیش حواس پرت شده بود
[ترجمه گوگل]در زندگی بعدی او حتی بیشتر غافلگیر شد
2. He fitted perfectly the stereotype of the absent-minded professor.
[ترجمه ترگمان]او حالت کلیشه پروفسور minded را داشت
[ترجمه گوگل]او به طور کلی کلیشه ای از استاد غایب را در بر داشت
3. The actress was so absent-minded that she fluffed her lines.
[ترجمه ترگمان]هنرپیشه آن قدر گیج و پریشان بود که she را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]بازیگر خیلی غافلگیر شده بود که خطوطش را خم کرده بود
4. Grandad's been getting rather absent-minded lately.
[ترجمه ترگمان]بابا این اواخر خیلی ناراحت شده
[ترجمه گوگل]اخیرا دونده ها نادیده گرفته شده اند
5. Though I'm absent-minded, I keep a clear head.
[ترجمه ترگمان]با اینکه گیج شده ام، سرم را صاف نگه می دارم
[ترجمه گوگل]اگرچه من غافلگیر میشوم، من یک سر به سرش را نگه می دارم
6. He's very learned but rather absent-minded.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی خوب یاد گرفته اما نسبتا حواس پرت
[ترجمه گوگل]او بسیار آموخته است، اما غافلگیرانه است
7. What the teacher said went for nothing because the student was absent-minded.
[ترجمه ترگمان]آن چه معلم گفته بود برای هیچ کاری انجام نشد، چون دانش آموز گیج شده بود
[ترجمه گوگل]چیزی که معلم گفت هیچوقت به این دلیل که دانشجو غافلگیر شده بود رفت
8. Her mother is scatty and absent-minded.
[ترجمه ترگمان]مادرش scatty و حواس پرت است
[ترجمه گوگل]مادرش لاغر و غافلگیر است
9. Carol was absent-minded and a little slow on the uptake.
[ترجمه ترگمان]کارول حواسش پرت بود و کمی هم uptake بود
[ترجمه گوگل]کارول غافلگیر شد و کمی در جذبش بود
10. Scientists are often caricatured as absent-minded professors.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان اغلب به عنوان استادان absent ترسیم می شوند
[ترجمه گوگل]دانشمندان اغلب به عنوان استادان غیراخلاقی کاریکاتور هستند
11. We were laughing about that absent-minded professor.
[ترجمه ترگمان]ما داشتیم راجع به اون پروفسور absent فکر می کردیم
[ترجمه گوگل]ما درباره این استاد نادان خندیدیم
12. Why are professors stereotyped as absent-minded?
[ترجمه ترگمان]چرا استادان مثل آدم های حواس پرت می خندند؟
[ترجمه گوگل]چرا استادان به عنوان غافلگیرانه فکر میکنند؟
13. I often do absent-minded things, particularly when I'm worried.
[ترجمه ترگمان]من اغلب اوقات غیبت می کنم، مخصوصا وقتی که نگران هستم
[ترجمه گوگل]من اغلب چیزهای غلط فکر می کنم، مخصوصا زمانی که نگرانم
14. A charming if somewhat absent-minded companion.
[ترجمه ترگمان]یه دوست خیلی جذاب اگه یه هم صحبت خوب داشته باشه
[ترجمه گوگل]جذاب اگر همراهی تا حدودی غیرواقعی باشد