1. measures to ensure accuracy
اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل
2. we must ensure the continuity of food supply
باید کاری کنیم که عرضه ی مواد غذایی دچار وقفه نشود.
3. safety devices to ensure workers against accidents
وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث
4. intelligence and industry will ensure his success in life
هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می کند.
5. Goldsmith has repaired the roof to ensure the house is wind-proof.
[ترجمه ترگمان]گولدسمیث سقف را تعمیر کرده است تا اطمینان حاصل کند که خانه ضد باد است
[ترجمه گوگل]Goldsmith سقف را تعمیر کرده تا اطمینان حاصل شود که خانه ضد باد است
6. I will ensure that the car arrives by six o'clock.
[ترجمه 💚💌] من اطمینان خواهم داد که ماشین می آید در ساعت شش
[ترجمه بی نام] من اطمینان میدهم که ماشین ساعت 6 خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که ماشین ساعت شش وارد می شود
[ترجمه گوگل]من اطمینان خواهم داد که ماشین شش ساعته
7. Ensure all photographic material is properly packed and sent by recorded delivery.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی و توسط تحویل ثبت شده فرستاده می شوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی شده و ارسال شده توسط تحویل ثبت شده است
8. Government inspections ensure a high degree of uniformity in the standard of service.
[ترجمه ترگمان]بازرسی های دولت، درجه بالایی از یکنواختی در استاندارد خدمات را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]بازرسی های دولتی سطح بالایی از یکنواختی استاندارد خدمات را تضمین می کند
9. The BBC must ensure that due impartiality is preserved in its news programmes.
[ترجمه ترگمان]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری خود حفظ شده است
[ترجمه گوگل]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری آن حفظ شده است
10. It is their responsibility to ensure that the rules are enforced.
[ترجمه ترگمان]این مسئولیت آن ها است تا اطمینان حاصل شود که قوانین به اجرا در می آیند
[ترجمه گوگل]مسئولیت آنها این است که اطمینان حاصل شود که قوانین اجرا می شوند
11. The campaign will hopefully ensure the survival of the tiger.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه امید به زنده ماندن ببرها را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]امیدواریم این کمپین بقای ببر را تضمین کند
12. After applying the cream, comb through to ensure even distribution.
[ترجمه ترگمان]بعد از اعمال خامه، شانه را برای اطمینان از توزیع، شانه کنید
[ترجمه گوگل]پس از استفاده از کرم، شانه را تا اطمینان حاصل کنید که حتی توزیع شود
13. We can ensure that the work shall be done in the right way.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار به روش درست انجام شود
[ترجمه گوگل]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار باید درست انجام شود
14. Changes in design will ensure the quality and reliability of the printer.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در طراحی، کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تغییرات در طراحی کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین می کند