کلمه جو
صفحه اصلی

ensure


معنی : تضمین کردن، متقاعد کردن، مطمئن ساختن، حتمی کردن، مراقبت کردن در
معانی دیگر : پایندان کردن، اطمینان حاصل کردن، مسلم کردن، بی خطر کردن، (از خطر) حفظ کردن، فراهم کردن، دادن، در اختیار گذاشتن

انگلیسی به فارسی

تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن، حتمی کردن، مسلم کردن، مطمئن ساختن


بی‌خطر کردن، (از خطر) حفظ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ensures, ensuring, ensured
مشتقات: ensurer (n.)
(1) تعریف: to cause to be a certainty.
مترادف: assure, guarantee, insure
مشابه: certify, clinch, entail, mean, see

- Plenty of fluids and rest will ensure a more speedy recovery.
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی مایعات و استراحت، بهبود سریع بیشتری را تضمین می کند
[ترجمه گوگل] مقدار زیادی مایعات و استراحت، بهبودی سریعتری را تضمین می کند
- The hotel staff do whatever is necessary to ensure that guests are comfortable.
[ترجمه ترگمان] کارکنان هتل هر کاری که لازم است انجام می دهند تا مطمئن شوند که مهمانان راحت هستند
[ترجمه گوگل] کارکنان هتل هر آنچه لازم است برای اطمینان از اینکه مهمانان راحت هستند، انجام می شود

(2) تعریف: to protect or render safe.
مترادف: guard, protect, safeguard
مشابه: guarantee, guaranty, secure, shield

- She took steps to ensure her reputation against slander.
[ترجمه ترگمان] برای کسب اطمینان از بدنامی او در برابر تهمت و افترا اقدام به قدم زدن کرد
[ترجمه گوگل] او گام هایی برای اطمینان از اعتبار خود در برابر دروغگویی گذاشت

• make certain; guarantee; make secure
to ensure that something happens means to make certain that it happens.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اطمینان حاصل کردن
[ریاضیات] به دست آمدن

مترادف و متضاد

تضمین کردن (فعل)
avouch, bond, warrant, ensure, certify

متقاعد کردن (فعل)
ensure, convince

مطمئن ساختن (فعل)
ensure

حتمی کردن (فعل)
ensure

مراقبت کردن در (فعل)
ensure

guarantee; make secure


Synonyms: arrange, assure, certify, cinch, clinch, confirm, effect, establish, guard, insure, lock on, lock up, make certain, make safe, make sure, nail down, okay, protect, provide, put on ice, safeguard, secure, set out, warrant


جملات نمونه

1. measures to ensure accuracy
اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل

2. we must ensure the continuity of food supply
باید کاری کنیم که عرضه ی مواد غذایی دچار وقفه نشود.

3. safety devices to ensure workers against accidents
وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث

4. intelligence and industry will ensure his success in life
هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می کند.

5. Goldsmith has repaired the roof to ensure the house is wind-proof.
[ترجمه ترگمان]گولدسمیث سقف را تعمیر کرده است تا اطمینان حاصل کند که خانه ضد باد است
[ترجمه گوگل]Goldsmith سقف را تعمیر کرده تا اطمینان حاصل شود که خانه ضد باد است

6. I will ensure that the car arrives by six o'clock.
[ترجمه 💚💌] من اطمینان خواهم داد که ماشین می آید در ساعت شش
[ترجمه بی نام] من اطمینان میدهم که ماشین ساعت 6 خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که ماشین ساعت شش وارد می شود
[ترجمه گوگل]من اطمینان خواهم داد که ماشین شش ساعته

7. Ensure all photographic material is properly packed and sent by recorded delivery.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی و توسط تحویل ثبت شده فرستاده می شوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی شده و ارسال شده توسط تحویل ثبت شده است

8. Government inspections ensure a high degree of uniformity in the standard of service.
[ترجمه ترگمان]بازرسی های دولت، درجه بالایی از یکنواختی در استاندارد خدمات را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]بازرسی های دولتی سطح بالایی از یکنواختی استاندارد خدمات را تضمین می کند

9. The BBC must ensure that due impartiality is preserved in its news programmes.
[ترجمه ترگمان]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری خود حفظ شده است
[ترجمه گوگل]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری آن حفظ شده است

10. It is their responsibility to ensure that the rules are enforced.
[ترجمه ترگمان]این مسئولیت آن ها است تا اطمینان حاصل شود که قوانین به اجرا در می آیند
[ترجمه گوگل]مسئولیت آنها این است که اطمینان حاصل شود که قوانین اجرا می شوند

11. The campaign will hopefully ensure the survival of the tiger.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه امید به زنده ماندن ببرها را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]امیدواریم این کمپین بقای ببر را تضمین کند

12. After applying the cream, comb through to ensure even distribution.
[ترجمه ترگمان]بعد از اعمال خامه، شانه را برای اطمینان از توزیع، شانه کنید
[ترجمه گوگل]پس از استفاده از کرم، شانه را تا اطمینان حاصل کنید که حتی توزیع شود

13. We can ensure that the work shall be done in the right way.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار به روش درست انجام شود
[ترجمه گوگل]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار باید درست انجام شود

14. Changes in design will ensure the quality and reliability of the printer.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در طراحی، کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تغییرات در طراحی کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین می کند

Intelligence and industry will ensure his success in life.

هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می‌کند.


measures to ensure accuracy

اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل


Safety devices to ensure workers against accidents.

وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث.


پیشنهاد کاربران

به صورت کارا

به صورت جدی

اطمینان دادن

تضمینی

متضمن چیزی بودن

✅ متقاعد کردن کسی
✅ تضمین کردن چیزی

حواستان باشد

درنظر گرفتن، اختصاص دادن، مقرر کردن

اطمینان ایجاد کردن

باعث ِ چیزی شدن
It ensures that battery doesn't run down.
آن ( کار ) باعث می شود باطری تمام نشود.

تضمین

اطمینان حاصل کردن . مطمئن شدن


کلمات دیگر: