کلمه جو
صفحه اصلی

accessorial


معنی : فرعی، شریک، مربوط بمعاون جرم
معانی دیگر : وابسته به شریک جرم، معاونتی، هم دستانه، معین

انگلیسی به فارسی

معاون، شریک، معین، فرعی، (حقوق) مربوط به معاون جرم


لوازم جانبی، فرعی، شریک، مربوط بمعاون جرم


انگلیسی به انگلیسی

• accessory, supplementary; aiding; collaborating in a criminal act

مترادف و متضاد

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

شریک (صفت)
accessorial

مربوط به معاون جرم (صفت)
accessorial

جملات نمونه

1. Accessorial software can execute all required functions for compute added design.
[ترجمه ترگمان]نرم افزار Accessorial می تواند تمام توابع مورد نیاز برای محاسبه added را اجرا کند
[ترجمه گوگل]نرم افزار Accessorial می تواند تمام توابع مورد نیاز برای محاسبه طراحی اضافه شده را اجرا کند

2. Accessorial content can be seen after & quot ; detailed & quot ; is clicked.
[ترجمه ترگمان]محتوای Accessorial را می توان بعد از & quot مشاهده کرد؛ & & detailed؛ کلیک شده است
[ترجمه گوگل]بعد از چهارشنبه می توان محتوای محتویات را مشاهده کرد جزئیات دقیق؛ کلیک شده است

3. As the accessorial function of load forecasting, evaluation management system helps to regulate forecasting process and improves forecasting precision.
[ترجمه ترگمان]به عنوان تابع accessorial پیش بینی بار، سیستم مدیریت ارزیابی به تنظیم فرآیند پیش بینی کمک می کند و دقت پیش بینی را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]به عنوان عملکرد تابعی پیش بینی بار، سیستم مدیریت ارزیابی کمک می کند تا روند پیش بینی را تنظیم و دقت پیش بینی را بهبود بخشد

4. Accessorial types such as fern and its spore, gymnosperm and its pollen appeared from Devonian to Jurassic.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از سرخس و spore، gymnosperm و pollen از Devonian تا ژوراسیک ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]انواع گوناگون مانند گوزن و اسپور آن، گیاه شناسی و گرده آن از Devonian به Jurassic ظاهر می شوند

5. Nickel is applied as a accessorial slagging.
[ترجمه ترگمان]نیکل به عنوان a accessorial اعمال می شود
[ترجمه گوگل]نیکل به عنوان یک اسلحه جانبی استفاده می شود

6. The high flexible fixture has been an imperatively accessorial means of modern manufacturing system, but there has not appeared very maturely commercial Computer-Aided Fixture Design software as yet.
[ترجمه ترگمان]این برنامه دارای قابلیت انعطاف بالای یک سیستم تولید مدرن است، اما هنوز به کمک نرم افزار طراحی fixture - به کمک کامپیوتر طراحی نشده است
[ترجمه گوگل]لنزهای قابل انعطاف بالا یک وسیله جانبی ضروری برای سیستم تولید مدرن بوده است، اما تا کنون نرم افزار طراحی نرم افزاری Computer-Aided Commercial به طور بالقوه ظاهر نشده است

7. Conclusion Colposcopy is an important accessorial means to the diagnosis of the diseases in cervix, especially to the diagnosis of early cervix carcinoma and precancerous lesion.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Colposcopy یک accessorial مهم برای تشخیص بیماری ها در رحم زن است، به ویژه برای تشخیص سرطان پستان سرطان پستان و lesion precancerous
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کولپوسکوپی یک وسیله جانبی مهم برای تشخیص بیماری در بخش رحم، به ویژه برای تشخیص سرطان دهانه رحم و ضایعه پیش سرطانی است

8. The accessorial diagnoses can also output diagnosis results correctly. And the accessional functions provided the calculation and the inquiry functions for the technician.
[ترجمه ترگمان]تشخیص های بالینی نیز می توانند نتایج تشخیص را به درستی تشخیص دهند و توابع accessional محاسبات و توابع پرسشگری را برای تکنسین فراهم کردند
[ترجمه گوگل]تشخیص های جانبی نیز می توانند نتایج تشخیص درست را به خروجی منتقل کنند و توابع accessional ارائه محاسبات و تابع پرس و جو برای تکنسین

9. A digital watermarking algorithm based on the accessorial information was proposed to resist cropping attack.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم watermarking دیجیتالی بر پایه اطلاعات accessorial برای مقاومت در برابر حمله cropping پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]الگوریتم علامت گذاری دیجیتال براساس اطلاعات جانبی برای مقابله با حملات بریده پیشنهاد شد

10. FO1200 Series frame oven are the special accessorial equipment for screen plate. It is to dry the screen plate after cleaning and coating.
[ترجمه ترگمان]oven چارچوب سری FO۱۲۰۰ تجهیزات مخصوص accessorial برای صفحه صفحه هستند خشک کردن صفحه نمایش پس از تمیز کردن و پوشاندن است
[ترجمه گوگل]فریم فریم سری FO1200 تجهیزات جانبی مخصوص برای صفحه نمایش است این است که پس از تمیز کردن و پوشش روی صفحۀ صفحه خشک شود

11. Regional Hydrogeology GIS System and Accessorial Design for Engineering Based on ActiceX.
[ترجمه ترگمان]طراحی سیستم Hydrogeology GIS و طراحی Accessorial برای مهندسی بر پایه ActiceX
[ترجمه گوگل]سیستم اطلاعات جغرافیایی Hydrogeology منطقه ای و طراحی مجله ای برای مهندسی بر اساس ActiceX

12. Rail traffic pivot is a traffic complex to serve passenger transfer between different vehicles and different flow direction, in which rail traffic transfer is primary and bus transfer is accessorial.
[ترجمه ترگمان]محور ترافیکی راه آهن یک مجتمع ترافیکی است که به انتقال مسافران بین وسایل نقلیه مختلف و جهت جریان متفاوت می پردازد که در آن انتقال ترافیک ریلی، اولیه و انتقال اتوبوس است
[ترجمه گوگل]محور ترافیک ریلی یک ترافیک پیچیده است که برای انتقال مسافر بین وسایل نقلیه مختلف و جهت جریان متفاوت، که انتقال ترافیک اصلی است، انتقال می یابد و انتقال اتوبوس در دسترس است

13. Meng Xiaofei : won the 4 th of Enfant Group, from Wuhan Music Institute Accessorial Grade School.
[ترجمه ترگمان]منگ Xiaofei: برنده ۴ ام گروه Enfant از موسسه موسیقی Wuhan Accessorial شد
[ترجمه گوگل]منگ شیائوفی چهارمین گروه Enfant را از دانشکده مدرک تحصیلی دانشگاه آزاد ووهان به دست آورد

14. The supervisory pictures include system pictures trend pictures, alarm pictures accessorial pictures, and so on.
[ترجمه ترگمان]تصاویر نظارتی شامل تصاویر روند تصاویر، تصاویر هشدار دهنده تصاویر و غیره هستند
[ترجمه گوگل]تصاویر نظارت شامل عکس های تصویری از سیستم تصاویر، عکس های تصاویر آلارم تصاویر و غیره هستند


کلمات دیگر: