1. heuristic principle
آسای آروینی (اصل تحقیقی و تجربی)
2. the principle of a gasoline engine is internal combustion
احتراق درونی اصل کار موتورهای بنزین سوز است.
3. the principle of cell division
قانون تقسیم یاخته ها
4. the principle of free speech
اصل آزادی بیان
5. this principle always applies
این اصل همیشه صادق است.
6. in principle
اصولا،ازنظر اصولی،از نظر اخلاقی،از نظر تئوری
7. on principle
به خاطر اصول اخلاقی (یا عقیدتی)،به خاطر اصول،از نظر اصولی
8. a radical principle
یک اصل اساسی
9. the active principle of a medicine
ماده ی فعال یک دارو
10. a man of principle
مردی درستکار
11. as a matter of principle
از نظر اخلاقی
12. i was torn between principle and expediency
بین اصول اخلاقی و سود شخصی گیر کرده بودم.
13. to adhere to a principle
به عقیده ای وفادار ماندن
14. i am against war on principle
من به واسطه ی اصولی که به آن پایبند هستم با جنگ مخالفم.
15. this act offends against the principle of fairness
این عمل با اصول انصاف تناقض دارد.
16. descartes was the first person to enunciate the principle of inertia
دکارت اولین کسی بود که اصل ماند (اینرسی) را بیان کرد.
17. Haig went on to elucidate his personal principle of war.
[ترجمه ترگمان]Haig رفت تا اصل و نسب شخصی خود را روشن کند
[ترجمه گوگل]هاج به توضیح اصل شخصی جنگ خود ادامه داد
18. Nuclear weapons seem to violate the just war principle of proportionality.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سلاح های هسته ای تنها اصل جنگ تناسب را نقض می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که سلاح های هسته ای اصل اصل همبستگی فقط جنگ را نقض می کنند
19. In principle I agree with the idea, but in practice it's not always possible.
[ترجمه ترگمان]در اصل من با این ایده موافقم، اما در عمل همیشه ممکن نیست
[ترجمه گوگل]در اصل با این ایده موافق هستم، اما در عمل همیشه امکان پذیر نیست
20. Her idea is sound in principle.
[ترجمه ترگمان]ایده او در اصل منطقی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]ایده آن اصل است
21. I take this seriously. It's a matter of principle.
[ترجمه ترگمان]من این قضیه رو جدی می گیرم اصل اصل مطلب همین است
[ترجمه گوگل]من این را جدی می گیرم این یک اصل است
22. This principle applies to all kinds of selling.
[ترجمه ترگمان]این اصل در مورد انواع فروش صدق می کند
[ترجمه گوگل]این اصل مربوط به انواع فروش است
23. Political correctness is the principle of avoiding language or behaviour that may offend certain groups of people.
[ترجمه ترگمان]صحیح سیاسی اصل اجتناب از رفتار و رفتار است که ممکن است برخی از افراد را برنجاند
[ترجمه گوگل]درست بودن سیاسی اصل عدم اجتناب از زبان یا رفتار است که ممکن است گروه های خاصی از مردم را مجازات کند
24. Their ideas sound fine in principle but they haven't worked out the economics behind the policies.
[ترجمه ترگمان]ایده های آن ها در اصل به خوبی به نظر می رسند، اما اقتصاد پشت این سیاست ها را تدوین نکرده اند
[ترجمه گوگل]ایده های آنها در اصل اصل خوب است اما آنها اقتصاد را در پشت سیاست ها کار نمی کنند