1. A recurrence of this kind of illness is possible.
[ترجمه ترگمان]احتمال عود این نوع بیماری وجود دارد
[ترجمه گوگل]عود این نوع بیماری ممکن است
2. Measures must be taken to stop a recurrence of last night's violence.
[ترجمه زرینه نجاری] اقداماتی باید برای جلوگیری از تکرار خشونت شب گذشته انجام شود .
[ترجمه ترگمان]اقدامات باید برای جلوگیری از وقوع مجدد خشونت در شب گذشته انجام شود
[ترجمه گوگل]باید برای جلوگیری از تکرار خشونت در شب گذشته اقدامات انجام شود
3. Police are out in force to prevent a recurrence of the violence.
[ترجمه ترگمان]پلیس به زور وارد عمل می شود تا از بروز مجدد خشونت جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]پلیس برای جلوگیری از تکرار خشونت در حال اعمال است
4. He has suffered a recurrence of his hamstring injury.
[ترجمه ترگمان]او دچار عود آسیب hamstring شده خود شده است
[ترجمه گوگل]او عود آسیب همسترینگ خود را تجربه کرده است
5. Another useful and reliable intuition is that of recurrence of semantic contrast, or semantic proportion.
[ترجمه ترگمان]یک حدس مفید و قابل اعتماد دیگر، عدم تکرار کنتراست معنایی و یا نسبت معنایی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از شهود مفید و قابل اعتماد این است که عود کنتراست معنایی یا نسبت معنایی باشد
6. Another possibility is that the timescale represents recurrence in a physical limit-cycle, for example unstable flaring in a pair-plasma.
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که مقیاس زمانی نشان دهنده عود در یک چرخه محدود فیزیکی، برای مثال سوختن ناپایدار در یک جفت پلاسما است
[ترجمه گوگل]احتمال دیگر این است که زمانبندی نشان دهنده عود در یک دوره زمانی فیزیکی فیزیکی است، مثلا نشتی نشتی در یک پلاسمای جفت
7. McGwire, however, suffered a recurrence of a foot injury, and his future is cloudy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، mcgwire دچار عود جراحت پا شد و آینده او ابری است
[ترجمه گوگل]McGwire، با این حال، عود مجدد آسیب پا، و آینده او ابری است
8. This patient's stone recurrence was noted within three months of the procedure.
[ترجمه ترگمان]این رخداد مجدد سنگ بیمار در عرض سه ماه از این روند مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این عود مجدد سنگین بیمار طی سه ماه پس از عمل مشخص شد
9. There is a recurrence of the e-a assonance at the ends of lines, but in no definable pattern.
[ترجمه ترگمان]عود ای e - a در انتهای خطوط وجود دارد، اما در هیچ الگوی قابل تعریف مشخصی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در انتهای خط خطای e-a recurrence وجود دارد اما در هیچ الگوی قابل تعریف نیست
10. The recurrence rate of dysphagia, although initially high, decreases over time.
[ترجمه ترگمان]نرخ بازگشتی of، اگر چه در ابتدا بالا است، در طول زمان کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]میزان عود دیسفاژی، اگرچه ابتدا بالا، در طول زمان کاهش می یابد
11. All patients had a history of ulcer recurrence confirmed by endoscopy.
[ترجمه ترگمان]همه بیماران دارای سابقه of زخم بودند که توسط endoscopy تایید شد
[ترجمه گوگل]همه بیماران سابقه عود زخم را داشتند که توسط آندوسکوپی تایید شده بود
12. The recurrence of a niggling pelvic injury - plus difficulty in gaining consistent employment - turned McGahan toward the Rising Sun.
[ترجمه ترگمان]عود یک آسیب لگنی در لگن - به همراه دشواری در بدست آوردن استخدام سازگار - به سمت بالا آمدن خورشید متمایل شد
[ترجمه گوگل]تکرار یک آسیب لگن ناخوشایند - به علاوه مشکلی در دستیابی به اشتغال پایدار - McGahan را به سوی خیزش تبدیل کرد
13. The recurrence rate was similar to that reported after two years' treatment with omeprazole.
[ترجمه ترگمان]نرخ بازگشتی مشابه آن بود که بعد از دو سال درمان با omeprazole گزارش شد
[ترجمه گوگل]میزان عود آن مشابه نتایج گزارش شده پس از دو سال درمان با امپرازول بود
14. Job stress may cause a recurrence of the condition.
[ترجمه ترگمان]استرس شغلی ممکن است باعث عود شرایط شود
[ترجمه گوگل]استرس شغلی ممکن است باعث عود بیماری شود