کلمه جو
صفحه اصلی

militia


معنی : امنیه، نیروی نظامی، مجاهدین، جنگجویان غیر نظامی
معانی دیگر : نیروی شبه نظامی، ارتش سانه، میلیشا، نیروی نظامی بومی

انگلیسی به فارسی

جنگجویان غیر نظامی، نیروی نظامی (بومی)، امنیه، مجاهدین


شبه نظامی، نیروی نظامی، مجاهدین، جنگجویان غیر نظامی، امنیه


انگلیسی به انگلیسی

• reserve army of citizens that are called upon during emergencies; underground citizen's paramilitary group whose goal is to defend individual rights against interference by the federal government
a militia is an organization that operates like an army but whose members are not professional soldiers.

مترادف و متضاد

امنیه (اسم)
gendarmerie, militia

نیروی نظامی (اسم)
militia, military force

مجاهدین (اسم)
militia

جنگجویان غیر نظامی (اسم)
militia

جملات نمونه

1. organized militia
ارتش سانه ی سازمان دار

2. unorganized militia
ارتش سانه ی بی سازمان

3. Our militia fired off volley after volley from anti - aircraft artillery.
[ترجمه ترگمان]نیروهای شبه نظامی ما پس از شلیک از توپخانه ضد هوایی شلیک کردند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان ما پس از غول پیکر از توپخانه ضد هوایی اخراج شدند

4. The militia in Lebanon has agreed to pull out of Beirut.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان در لبنان توافق کرده اند که از بیروت بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان در لبنان موافقت کرده اند که از بیروت بیرون بیایند

5. The militia responded by saying it would retaliate against any attacks.
[ترجمه ترگمان]این گروه شبه نظامی با گفتن اینکه این اقدام علیه هر حمله ای تلافی خواهد کرد، واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان گفتند که در برابر حملات تلافی جویانه عمل می کند

6. There's a building guarded by the local militia at the corner of the street.
[ترجمه ترگمان]در گوشه خیابان، یک ساختمان محلی برای محافظت از قوای دفاع محلی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک ساختمان که توسط ستیزه جویان محلی در گوشه خیابان محافظت می شود، وجود دارد

7. The militia succeeded in ambushing the invading enemy soldiers.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان موفق شدند که سربازان دشمن را مورد حمله قرار دهند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان موفق به بستن سربازان دشمن مهاجم شدند

8. The militia is / are sometimes used for dealing with riots.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان گاهی اوقات برای مقابله با شورش استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان گاهی اوقات برای مقابله با شورش استفاده می شوند

9. The government called out the militia to help cope with the rioting.
[ترجمه ترگمان]دولت از شبه نظامیان خواست تا به مقابله با این شورش کمک کنند
[ترجمه گوگل]دولت از شبه نظامیان خواست برای مقابله با شورش ها کمک کند

10. The free Negro militia ingratiated themselves with the white community by offering to assist in military operations against the slaves.
[ترجمه ترگمان]میلیشیا سیاه از طریق ارائه کمک به عملیات نظامی علیه بردگان خود را با جامعه سفید کشت
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان سیاهپوست آزاد با ارائه کمک به عملیات نظامی علیه بردگان، خود را با جامعه سفید مقایسه کردند

11. In Czechoslovakia, the People's Militia perform a similar role.
[ترجمه ترگمان]در چکسلواکی، شبه نظامیان مردم نقش مشابهی را ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]در چکسلواکی، شورشیان مردم نقش مشابهی ایفا می کنند

12. Twenty years of litigation followed before militia leader John D. . Lee paid for the massacre with his life.
[ترجمه ترگمان]بیست سال دعوی قضایی پس از آن اتفاق افتاد که رهبر شبه نظامیان جان دی لی برای قتل عام با جانش پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]دوازده سال پیش از دادرسی، پس از رهبری رهبر مبارزات انتخاباتی جان دی لی با زندگی اش برای قتل عام پرداخت کرد

13. Army commanders were preparing to dislodge the militia from the capital.
[ترجمه ترگمان]فرماندهان ارتش در حال آماده شدن برای بیرون راندن شبه نظامیان از پایتخت بودند
[ترجمه گوگل]فرماندهان ارتش در حال آماده شدن برای کنار گذاشتن شبه نظامیان از پایتخت بودند

14. The two militia leaders had been boycotting the Cabinet for several months.
[ترجمه ترگمان]دو رهبر شبه نظامی چند ماه است که این کابینه را تحریم کرده اند
[ترجمه گوگل]دو رهبر گروه های شبه نظامی چندین ماه مجبور به تحریم کابینه شده اند

15. According to the Bolsheviks' own admission, the local militia was incapacitated.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پذیرش بلشویک ها، قوای دفاع محلی از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]با توجه به پذیرش بلشویک ها، شبه نظامیان محلی ناتوان بودند

اصطلاحات

organized militia

ارتش‌سانه‌ی(نیروهای نظامی بومی) سازمان‌دار


unorganized militia

ارتش‌سانه‌ی بی‌سازمان


پیشنهاد کاربران

شبه نظامی

سِپَهسان ( شبه نظامی، Militia ) :
( سِپَه ( سپاه ) /سان:شبه )
شبه نظامیان=سپهسانان، سپهسان ها


کلمات دیگر: