کلمه جو
صفحه اصلی

abidance


معنی : رفتار بر طبق توافق، ایستادگی، دوام، ثبات قدم
معانی دیگر : سکنی

انگلیسی به فارسی

سکنی، ایستادگی، دوام، ثبات قدم، رفتار برطبق توافق


راهنمایی، رفتار بر طبق توافق، ایستادگی، دوام، ثبات قدم


انگلیسی به انگلیسی

• obedience, conformity, submission; living, dwelling

مترادف و متضاد

رفتار بر طبق توافق (اسم)
abidance

ایستادگی (اسم)
abidance, resistance, persistence

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

ثبات قدم (اسم)
abidance, grittiness, perseverance, loyalty, resolution

جملات نمونه

1. The preservation of culture integrity and the abidance city development are of equal importance incity planning.
[ترجمه ترگمان]حفظ یکپارچگی فرهنگی و تبعیت از توسعه شهر از اهمیت یکسانی در برنامه ریزی برخوردارند
[ترجمه گوگل]حفاظت از یکپارچگی فرهنگ و توسعه شهر حقیقی از اهمیت مساوی برخوردار است

2. Devoted without sufficient financing, not only the abidance that assures oil gas crop hard grows, maintain simple reproduction namely, also be very difficult.
[ترجمه ترگمان]فداکار و فداکار و بدون تامین مالی کافی جان خود را از دست داده اند، نه تنها به پیروی از این شرط که محصول گاز به سختی رشد می کند و تولید مثل ساده را حفظ می کند به عبارت دیگر بسیار دشوار خواهد بود
[ترجمه گوگل]بدون تأمین کافی مبالغه شده، نه تنها رهنمودهایی که سبب افزایش تولید محصول نفت گاز می شود، تولید مثل را حفظ می کنند، یعنی بسیار دشوار است

3. The abidance that the road network that develop stimulated freightage of European Union highway grows.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این است که شبکه جاده ای که باعث ایجاد انگیزه تحریک آمیزی از بزرگراه اتحادیه اروپا می شود رشد می کند
[ترجمه گوگل]پیگیری هایی که شبکه جاده ای که حمل و نقل تحرک بزرگراه اتحادیه اروپا را افزایش می دهد، رشد می کند

4. The abidance that wants stimulative countryman economy grows, about to undertake adjustment to original industry structure.
[ترجمه ترگمان]همان پیروی که می خواهد اقتصاد روستایی stimulative رشد کند، در شرف انجام تطبیق با ساختار صنعت اصلی است
[ترجمه گوگل]تحریم هایی که اقتصاد کشوری را تحریک می کند، رشد می کند و سازگاری با ساختار صنعت اصلی دارد

5. This goes against distributive fairness already, the abidance that also goes against economy stabilizes growth.
[ترجمه ترگمان]این موضوع مخالف عدالت توزیعی است، همان پیروی که مخالف اقتصاد است، رشد را تثبیت می کند
[ترجمه گوگل]این در حال حاضر در برابر عدالت توزیع علیه اقتصاد است، که بر اقتصاد نیز ثبات می یابد

6. The coach demanded abidance by the rules of the game.
[ترجمه ترگمان]این مربی خواستار پیروی از قوانین بازی شد
[ترجمه گوگل]مربی خواستار پیروی از قوانین بازی شده است

7. Economic abidance grows to develop a target to achieving a socialist economy crucial.
[ترجمه ترگمان]تبعیت اقتصادی رشد می کند تا هدفی را برای دستیابی به یک اقتصاد سوسیالیستی مشخص کند
[ترجمه گوگل]رونق اقتصادی برای توسعه یک هدف برای دستیابی به یک اقتصاد سوسیالیستی ضروری است

8. The Christians once had abidance in the holy hill of Palestine.
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در تپه مقدس فلسطین پیاده شده بودند
[ترجمه گوگل]مسیحیان زمانی در تپه مقدس فلسطین اقامت داشتند

9. Economic abidance grows quickly, brought new development opportunity for traffic carrying trade.
[ترجمه ترگمان]تبعیت اقتصادی به سرعت رشد می کند و فرصت های توسعه جدیدی را برای حمل و نقل تجارت به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]رونق اقتصادی سریع رشد می کند، فرصت جدیدی را برای تجارت ترافیک به ارمغان می آورد

10. Abidance by the bylaw of company.
[ترجمه ترگمان] abidance \"توسط کمپانی\" bylaw \"ایجاد شده\"
[ترجمه گوگل]پیروی از قانون شرکت

11. Among the Political tricks were pretended virtue abidance, dissident suppression, seducing and autobiography forging.
[ترجمه ترگمان]در میان این فنون سیاسی، تظاهر به پیروی تقوا، سرکوب مخالف، اغوا و جعل زندگینامه، وجود داشت
[ترجمه گوگل]از جمله ترفندهای سیاسی، تحقق بخشیدن به فضیلت، سرکوب مخالفان، سوپراستاری و اختراع خودباوری بود

12. Abidance by honesty, faith, just competition, equivalent exchange, opposing monopolization and other morals criterion are also inside request of market economy.
[ترجمه ترگمان]صداقت، ایمان، رقابت عادلانه، رقابت برابری، مخالفت با انحصارطلبی و دیگر معیارهای اخلاقی نیز در درون درخواست اقتصاد بازار قرار دارند
[ترجمه گوگل]پیروی از احترام، ایمان، رقابت، معادل ارز، مخالفت با انحصار و معیارهای اخلاقی دیگر نیز در تقاضای اقتصاد بازار است

13. It's very mistiness to the meaning of sustainable development, which is on the basis of traditional development view as well as the abidance development of economy.
[ترجمه ترگمان]این امر به معنای توسعه پایدار است که بر پایه دیدگاه توسعه سنتی و نیز توسعه اقتصادی اقتصادی استوار است
[ترجمه گوگل]این موضوع به معنای توسعه پایدار است که بر پایه دیدگاه سنتی توسعه و توسعه اقتصادی درازمدت است

14. As American productivity rise ceaselessly, american economy maintained the abidance below low inflation to grow.
[ترجمه ترگمان]با افزایش بهره وری در آمریکا، اقتصاد آمریکا ایستادگی در زیر تورم پایین را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]رشد اقتصادی آمریکا به طور ناگهانی افزایش پیدا کرد، اقتصاد آمریکا همچنان ادامه تورم پایین را افزایش می دهد


کلمات دیگر: