1. aircraft parts must be tooled accurately
اجزای هواپیما باید با دقت ساخته شوند.
2. we can now compute the distance between the moon and the earth accurately
اکنون می توانیم فاصله ی ماه از زمین را دقیقا محاسبه کنیم.
3. There is a trade-off between doing the job accurately and doing it quickly.
[ترجمه ترگمان]یک تجارت بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین انجام دادن کار با دقت و سریع انجام می شود
4. The machine can accurately locate radioactive material.
[ترجمه ترگمان]دستگاه می تواند به دقت مواد رادیو اکتیو را تعیین کند
[ترجمه گوگل]دستگاه می تواند با دقت مواد رادیواکتیو را پیدا کند
5. The article accurately reflects public opinion.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور دقیق منعکس کننده افکار عمومی است
[ترجمه گوگل]مقاله به طور دقیق افکار عمومی را منعکس می کند
6. Pigeons navigate less accurately when the earth's magnetic field is disturbed.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که میدان مغناطیسی زمین مختل می شود، Pigeons با دقت کمتری حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که میدان مغناطیسی زمین خنثی می شود، کبوتر ها کمتر دقیق حرکت می کنند
7. The weather bureau has accurately predicted the sand storm.
[ترجمه ترگمان]اداره هواشناسی به طور دقیق طوفان شن را پیش بینی کرده است
[ترجمه گوگل]دفتر آب و هوا دقیقا طوفان شن و ماسه را پیش بینی کرده است
8. You didn't measure the angle accurately.
[ترجمه ترگمان]زاویه را دقیق اندازه نگرفتی
[ترجمه گوگل]شما دقیقا زاویه را اندازه گیری نکردید
9. Now scientists can forecast the weather accurately.
[ترجمه ترگمان]اکنون دانشمندان می توانند هوا را به دقت پیش بینی کنند
[ترجمه گوگل]اکنون دانشمندان می توانند آب و هوا را با دقت پیش بینی کنند
10. The colours can be reproduced fairly accurately.
[ترجمه ترگمان]رنگ ها می توانند به طور نسبتا دقیق تکثیر شوند
[ترجمه گوگل]رنگ ها می توانند نسبتا دقیق تولید شوند
11. Can you measure accurately with this ruler?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید به طور دقیق با این خط کش اندازه گیری کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید با این حاکم دقت اندازه گیری کنید؟
12. The test can accurately predict what a bigger explosion would do.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش می تواند به درستی پیش بینی کند که یک انفجار بزرگ تر چه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تست می تواند به طور دقیق پیش بینی کند که چه انفجاری بزرگتر انجام می شود
13. Does this opinion poll accurately reflect the public mood?
[ترجمه ترگمان]آیا این نظر سنجی به طور دقیق منعکس کننده وضعیت عمومی است؟
[ترجمه گوگل]آیا این نظر سنجی دقیقا منعکس کننده خلق و خوی عمومی است؟
14. His condition would be more accurately termed as "chronic fatigue".
[ترجمه ترگمان]شرایط او به طور دقیق تر به عنوان \"خستگی مزمن\" خوانده می شد
[ترجمه گوگل]وضعیت او دقیق تر به عنوان 'خستگی مزمن' نامیده می شود
15. I can't render my thought accurately.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم خودم را به دقت نگاه کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم تفکرم را دقیقا ارزیابی کنم