کلمه جو
صفحه اصلی

abroad


معنی : خارج، خارجه، خارج از کشور، بیرون، وسیع
معانی دیگر : برون مرز، خارج از منزل، به طور گسترده، در همه جا، در سفر، پهن، گسترش یافته، بیگانه، ممالک بیگانه

انگلیسی به فارسی

خارج، بیرون، خارج از کشور


خارج از کشور، خارج، خارجه، بیرون، وسیع


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in or to a country that is not one's own.
مترادف: overseas

- Born and raised in England, he had never travelled abroad before.
[ترجمه ترگمان] او که در انگلستان متولد شده و بزرگ شده بود، هرگز قبلا به خارج سفر نکرده بود
[ترجمه گوگل] او در انگلستان متولد شده و بزرگ شده است، او تا به حال هرگز به خارج از کشور سفر نکرده است

(2) تعریف: in wide circulation.
مشابه: in public, publicly

- There is a rumor abroad that the company will file for bankruptcy.
[ترجمه ترگمان] در خارج از کشور شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه این شرکت ورشکسته خواهد شد
[ترجمه گوگل] یک شایعه در خارج از کشور وجود دارد که این شرکت برای ورشکستگی اداره می کند

(3) تعریف: outside of one's home.
مترادف: outdoors
مشابه: forth

- He's somewhat of a recluse and rarely ventures abroad.
[ترجمه ترگمان] او اندکی منزوی است و بندرت در خارج از کشور سرمایه گذاری می کند
[ترجمه گوگل] او تا حدودی از سرزده و به ندرت در خارج از کشور کار می کند
صفت ( adjective )
• : تعریف: in a country outside of one's own.
مترادف: overseas

- Our products are being sold in major cities abroad as well as in U.S. cities.
[ترجمه ترگمان] محصولات ما در شهرهای اصلی خارج از کشور و همچنین در شهرهای ایالات متحده فروخته می شوند
[ترجمه گوگل] محصولات ما در شهرهای بزرگ خارج از کشور و همچنین در شهرهای ایالات متحده فروخته می شود

• in another country; outside, out of doors; widely, broadly
if you go abroad, you go to a country that is not the one you normally live in..

مترادف و متضاد

خارج (اسم)
abroad, overseas, exteriority

خارجه (اسم)
abroad, overseas, foreign countries

خارج از کشور (قید)
abroad

بیرون (قید)
abroad, out, outside, away, outdoors, without

وسیع (قید)
abroad, wide

in a foreign country


Synonyms: away, elsewhere, in foreign lands, in foreign parts, out of the country, overseas, touring, traveling


Antonyms: at home


جملات نمونه

1. More people are going abroad for vacations.
افراد بیشتری برای تعطیلات به خارج می روند

2. Is there any truth to the rumor abroad that school will be open all summer?
آیا حقیقت دارد که همه جا شایعه شده است که مدرسه در تابستان یکسره باز خواهد بود؟

3. The news of the President's illness spread abroad.
خبر بیماری رییس جمهور همه جا پیچیده بود

4. innocents abroad
ساده لوحانی که به خارج رفته اند

5. blaze abroad
(قدیمی) برملا کردن،اعلام کردن،فاش کردن

6. from abroad
از برون مرز،از خارج

7. go abroad
به برون مرز رفتن،به خارج رفتن

8. he lives abroad
در خارج از کشور زندگی می کند.

9. a report is abroad that he has died
چنین شایع شده که مرده است.

10. it was noised abroad that he has died
همه جا شایع شده بود که مرده است.

11. the enemy is abroad in the land
دشمن در همه جای این سرزمین وجود دارد.

12. after lunch, we walked abroad
بعد از نهار در خارج از منزل پیاده روی کردیم.

13. a tree spreading its branches abroad
درختی که شاخه های خود را به اطراف گسترده است

14. both in this country and abroad
هم در این کشور و هم در خارج

15. i was getting weary of living abroad
داشتم از زندگی در خارجه خسته می شدم.

16. in one of his infrequent trips abroad
در یکی از سفرهای نادر خودش به برون مرز

17. merchants who are planning to vend abroad
بازرگانانی که در نظر دارند در برون مرز دست به فروش بزنند

18. the inevitable incursion of new ideas from abroad
ورود اجتناب ناپذیر اندیشه های نو از برون مرز

19. he exhumed his father's body and took it abroad with him
او نعش پدرش را از گور درآورد و با خود به برون مرز برد.

20. he left his wife and children and went abroad
او زن و بچه اش را ترک کرد و رفت خارج.

21. she received overtures from film directors here and abroad
او از جانب کارگردانان داخل و خارج از کشور پیشنهاداتی دریافت کرد.

22. the girl was schooled both at home and abroad
آن دختر هم در داخل (کشور) و هم در خارج به مدرسه رفته بود.

23. for years, she had nourished the thought of a trip abroad
سال ها آرزوی سفر خارج را در سر پرورده بود.

24. the spanish government tried to block out new ideas from abroad
دولت اسپانیا کوشید جلو پخش اندیشه های نوین خارجی را بگیرد.

25. They were domiciled abroad for tax purposes.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای اهداف مالیاتی به خارج از کشور وارد شدند
[ترجمه گوگل]آنها برای اهداف مالیاتی در خارج از کشور مستقر بودند

26. We can't afford to go abroad this summer.
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم این تابستون بریم بیرون
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم این تابستان به خارج از کشور بیایم

27. I shall decide for going abroad later.
[ترجمه ترگمان]بعدا تصمیم خواهم گرفت که بعدا به خارج بروم
[ترجمه گوگل]من تصمیم می گیرم که بعدا به خارج بروم

28. The exhibition reflected concurrent developments abroad.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه منعکس کننده پیشرفت همزمان در خارج از کشور بود
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه نشان دهنده تحولات همزمان در خارج از کشور است

29. Someday I'd like to travel abroad .
[ترجمه ترگمان]یه روزی دوست دارم که به خارج سفر کنم
[ترجمه گوگل]یک روز من می خواهم به خارج از کشور سفر کنم

30. The interests of British citizens living abroad are protected by the British Embassy.
[ترجمه ترگمان]منافع شهروندان بریتانیایی که در خارج از کشور زندگی می کنند توسط سفارت انگلیس محافظت می شود
[ترجمه گوگل]منافع شهروندان بریتانیایی که در خارج از کشور زندگی می کنند، توسط سفارت بریتانیا محافظت می شوند

A report is abroad that he has died.

چنین شایع شده که مرده است.


He lives abroad.

در خارج از کشور زندگی می‌کند.


After lunch, we walked abroad.

بعد از نهار در خارج از منزل پیاده‌روی کردیم.


A tree spreading its branches abroad.

درختی که شاخه‌های خود را به اطراف گسترده است.


The enemy is abroad in the land.

دشمن در همه جای این سرزمین وجود دارد.


اصطلاحات

from abroad

از برون‌مرز، از خارج


go abroad

به برون‌مرز رفتن، به خارج رفتن


پیشنهاد کاربران

خارج
some families usually go abroad for their holiday 😊
بعضی از خانواده ها معمولا برای تعطیلاتشان به خارج می روند

A meaning of this word is
خارج از کشور
That we can useing for this sentences
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
. . . . . . . . In or to another country
😎😎😎😎

Out of country


In or to another country

خارج کشور

معنی اصلی ؛ خارجی / معنی دیگر ؛ پیکان ، فلش

به خارج از کشور

خارج از کشور/ خارجی

برون مرز

خارج از کشور

Foreign country

خارج رفتن باری تعطیلات

به خارجه، در خارج

فراگیر

I am hardworking to study abroad
next year in 2020.

ممالک بیگانه

شایع، همه گیر ( چیزی که غالب مردم آن را می دانند و درباره آن صحبت می کنند )
There was news abroad that a change was coming.
There’s a rumour abroad that he will be forced to resign.

خارجه
خارج از کشور

در سطح کنکور : به خارج - در خارج ( کتاب شهاب اناری )

خارجه. خارج

Adverb
In or to another country
خارج ، خارج از کشور، بیرون مرز
He lives abroad. او در خارج کشور زندگی میکند
کانون زبان ایران

In or to another country

کانون زبان ایران ، ممنون میشم لایک کنید

همه جا، سر زبان ها، شایع

خارج کشور
کانون زبان ایران
😎

In or to a forgien country


کلمات دیگر: