1. supply proportionate to demand
عرضه ی متناسب با تقاضا
2. The price increases are proportionate to the increases in the costs of production.
[ترجمه موسی] افزایش های قیمت متناسب با افزایش های هزینه های تولید هستند.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت ها متناسب با افزایش هزینه تولید هستند
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت ها متناسب با افزایش هزینه های تولید هستند
3. The punishment should be proportionate to the gravity of the offence and the degree of culpability of the offender.
[ترجمه موسی] مجازات باید متناسب با شدت جرم و میزان مقصر بودن مجرم باشد.
[ترجمه ترگمان]مجازات باید متناسب با جرم جرم و میزان مقصر بودن مجرم باشد
[ترجمه گوگل]مجازات باید متناسب با شدت جرم و درجه جرم مجرم باشد
4. Increasing costs resulted in proportionate increases in prices.
[ترجمه ترگمان]افزایش هزینه ها منجر به افزایش متناسب قیمت ها شد
[ترجمه گوگل]افزایش هزینه ها منجر به افزایش مناسب قیمت ها شد
5. The number of accidents is proportionate to the increased volume of traffic.
[ترجمه ترگمان]تعداد تصادفات متناسب با افزایش حجم ترافیک است
[ترجمه گوگل]تعداد حوادث مربوط به افزایش حجم ترافیک است
6. The cost of the ticket is proportionate to the distance you travel.
[ترجمه ترگمان]هزینه بلیت با فاصله ای که سفر می کنید متناسب است
[ترجمه گوگل]هزینه بلیط به فاصله سفر شما بستگی دارد
7. Inner cities have more than a proportionate share of social problems.
[ترجمه ترگمان]درونشهرها بیش از یک سهم متناسب از مشکلات اجتماعی دارند
[ترجمه گوگل]شهرهای درونی بیش از سهم مساوی از مشکلات اجتماعی دارند
8. Moreover, the seriousness of the sanction must be proportionate to the damage sustained by the worker.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، جدیت این حکم باید متناسب با آسیب های وارده به کارگران باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جدی بودن تحریم باید متناسب با آسیب های کارگر باشد
9. This proportionate share of crime has remained fairly stable during the past decade.
[ترجمه ترگمان]این سهم متناسب از جرم در طول دهه گذشته نسبتا ثابت مانده است
[ترجمه گوگل]این سهم مساوی از جرم در دهه گذشته نسبتا پایدار باقی مانده است
10. Should a corporation receive less proportionate punishment for having contaminated its workers with deadly plutonium?
[ترجمه ترگمان]آیا یک شرکت باید مجازات کمتری برای آلوده کردن کارگران خود با پلوتونیوم مرگبار به دست آورد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک شرکت مجازات کمتر نسبت به کارگرانش را با پلوتونیوم مرگبار آلوده می کند؟
11. My one complaint is the proportionate sizing of hip to waist - the waist is large for women's trousers.
[ترجمه ترگمان]یک شکایت من، اندازه متناسب باسن تا کمر است - کمر برای شلوار زنان بزرگ است
[ترجمه گوگل]یکی از شکایات من این است که متناسب بودن اندازه لگن به دور کمر - کمر بزرگ برای شلوار زنان است
12. A proportionate part of your premium will then be returned to you.
[ترجمه ترگمان]سپس یک بخش متناسب از حق بیمه شما به شما بازگردانده خواهد شد
[ترجمه گوگل]بخشی متناسب از حق بیمه شما به شما خواهد رسید
13. The curve should be proportionate to the width.
[ترجمه ترگمان]منحنی باید متناسب با عرض باشد
[ترجمه گوگل]منحنی باید متناسب با عرض باشد
14. Proportionate to the possible membership, we represent a minuscule number of hard of hearing people.
[ترجمه ترگمان]با توجه به عضویت احتمالی، ما تعداد کمی از افراد شنوایی را معرفی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما نسبت به عضویت احتمالی، معادل تعداد کمی از افراد کم شنوا را نشان می دهیم