کلمه جو
صفحه اصلی

adduction


معنی : نزدیکی، ایراد، اقامه، اظهار، ارایه
معانی دیگر : (زیست شناسی)، محور کشی، کشش به سوی محور یا خط وسط (توسط عضله)، ورین بری، قرب

انگلیسی به فارسی

نزدیکی، قرب، اقامه، اظهار


adduction، ایراد، اقامه، نزدیکی، اظهار، ارايه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of adducing or citing.

(2) تعریف: the action of a muscle that adducts.

(3) تعریف: the changed position that results from such muscular action.

• action of drawing near; action of pulling towards the body's central axis (physiology)

مترادف و متضاد

نزدیکی (اسم)
abutment, proximity, vicinity, adjacency, affinity, rapprochement, approximation, accession, adduction, imminence, verge, contiguity, going-on, imminency, propinquity, vicinage

ایراد (اسم)
induction, quotation, adduction, objection

اقامه (اسم)
adduction, adductor

اظهار (اسم)
signification, statement, avouchment, declaration, saying, utterance, remark, say, adduction, adductor, testimony, allegation, proposal, showing, predication, say-so

ارایه (اسم)
adduction, array

جملات نمونه

1. Objective To evaluate the efficacy of modified arytenoid adduction in the management of patients with unilateral vocal fold paralysis.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثربخشی of اصلاح شده در مدیریت بیماران با فلج برابر یک جانبه
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثربخشی تزریق آریتینوئید اصلاح شده در مدیریت بیماران با فلج تکرار یک طرفه ص

2. Right foot 90 degrees eversion, adduction of left foot slightly.
[ترجمه ترگمان]پای راست ۹۰ درجه سانتیگراد و adduction پای چپ کمی
[ترجمه گوگل]پای راست 90 درجه، تکانه پای چپ کمی

3. The counterargument right of adduction is a nation of the science of civil law, but this kind of system not established in the science of negotiable instruments law.
[ترجمه ترگمان]حق counterargument of یک ملت علم حقوق مدنی است، اما این نوع سیستمی که در علوم مربوط به قوانین قابل مذاکره ایجاد نشده است
[ترجمه گوگل]حق تقریر حق ادغام یک ملت علم قانون مدنی است، اما این نوع نظام در علم قانون ابزار مذکور ثابت نشده است

4. In addition, divalent metal adduction provided improved positive mode ionization efficiency for these peptides.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، adduction فلز دو ظرفیتی برای بهبود حالت مثبت منجر به کارایی برای این پپتید شد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Adduction فلزی دوالالنت بهبود عملکرد یونیزاسیون حالت مثبت را برای این پپتید ها فراهم می کند

5. Physical examination showed abnormal abduction and limited adduction of the shoulder joint.
[ترجمه ترگمان]معاینه فیزیکی، آدم ربایی غیر عادی و adduction محدود مفصل شانه را نشان داد
[ترجمه گوگل]معاینه فیزیکی نشان می دهد ریزش موی غیر طبیعی و کمردرد مفصل شانه است

6. This product adduction ancientry palace foster face secret, combine modem times herbalist doctor exoterica, as wel as manifold herbal medicine extraction distillate make with extra care.
[ترجمه ترگمان]این محصول باعث ایجاد راز رو به رو می شود و زمان های مودم را به عنوان پزشک مخصوص درمان با هم ترکیب می کند و این کار را با دقت بیشتری انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این محصول ادواری کاخ باستان شناسی راز پنهان روبرو می کند، مودم را در زمان داروهای گیاهی Exoterica ترکیب می کند، همانگونه که تقطیر با عصاره های گیاهی چند منظوره با مراقبت های اضافی انجام می شود

7. Hereinbefore red wordage this. Adduction you target conversation, Ignorance sic translate this No, is just true.
[ترجمه ترگمان]این کلمات قرمز را ادا می کرد اگه موضوع بحث رو عوض کنی، نادانی این رو ترجمه می کنه، نه، فقط حقیقت داره
[ترجمه گوگل]در اینجا قبل از کلمه قرمز این Adduction شما به مکالمه می روید، ناخودآگاه این را ترجمه می کنید، درست است

8. Adduction of the upper arm to maximize forward propulsion.
[ترجمه ترگمان]Adduction بازوی بالایی برای به حداکثر رساندن نیروی محرکه به جلو
[ترجمه گوگل]اعمال بازو به منظور حداکثر رساندن نیروی پیشرو

9. In the advanced case, the upper limb is carried in a characteristic posture of flexion, adduction, and pronation.
[ترجمه ترگمان]در حالت پیشرفته، عضو بالایی به حالت مشخصه of، adduction و pronation حمل می شود
[ترجمه گوگل]در مورد پیشرفته، اندام فوقانی در موقعیت مشخصی از فلکسون، adduction و pronation حمل می شود

10. AIM: To explore the effects of botulinum toxin A in improving the abduction activity of carpometacarpal joint of thumb and spasm in spastic cerebral palsy patients with adduction deformity thumb.
[ترجمه ترگمان]AIM: برای بررسی اثرات سم botulinum A در بهبود فعالیت آدم ربایی مفصل شست و تشنج در بیماران مبتلا به فلج مغزی مبتلا به نقص بدنی adduction
[ترجمه گوگل]AIM برای بررسی اثرات سم بوتولینوم A در بهبود عمل تخریب مفصل ران قلبی و اسپاسم در بیماران مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک با ناهنجاری adduction شست

11. Moreover, the paper indicated the imminency of establish our law of database by the adduction of practice.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این مقاله the را نشان داد که قانون پایگاه داده های ما را از طریق عمل جراحی تعیین می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این مقاله نشان دهنده قریب الوقوع بودن قانون پایگاه داده ما توسط ادعای عمل است

12. Is the weak things the only hole - Ming Fan Chen, adduction in the heart when only far - sighted.
[ترجمه ترگمان]آیا این موجودات ضعیف تنها حفره ای هستند که عبارتند از \"مینگ\"، \"چن\"، \"adduction\" در قلب زمانی که تنها far وجود دارد
[ترجمه گوگل]آیا چیزهای ضعیف تنها سوراخ - مینگ فن چن، adduction در قلب زمانی که تنها دوربینی است

13. The latter part of this propulsive phase employs rapid extension at the elbow while adduction ceases.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم این فاز propulsive، گسترش سریع آرنج را در حالی که adduction متوقف می شود، بکار می گیرد
[ترجمه گوگل]بخش دوم این فاز حرکتی، گسترش سریع در آرنج را در بر می گیرد، در حالیکه adduktion متوقف می شود

14. Objective: Our aim was to discuss the cause of laryngeal paralysis and the effect of arytenoid adduction.
[ترجمه ترگمان]هدف: هدف ما بحث در مورد علت فلج laryngeal و اثر of adduction بود
[ترجمه گوگل]هدف هدف ما، بحث در مورد علت فلج حنجره و اثر تزریق arytenoid است

15. Children with CTEV have some disarrangement of the metatarsals and the degree of disarrangement is one of the major causes of postoperative forefoot adduction or recurrence of the deformity.
[ترجمه ترگمان]کودکان مبتلا به CTEV، disarrangement از metatarsals دارند و درجه of یکی از دلایل اصلی of forefoot یا عود آن است
[ترجمه گوگل]کودکان مبتلا به CTEV برخی از اختلالات متاتارس را درک می کنند و درجه اختلال یکی از دلایل اصلی پیشگیری از عود پس از جراحی یا عود بیماری است

پیشنهاد کاربران

دراناتومی به معنی نزدیک شدن است.

حرکت یک عضو به سوی خط میانه بدن

نزدیک شدن به خط وسط

آدوکسیون، نزدیک کردن،
عمل نزدیک کردن یا حالت نزدیکی


کلمات دیگر: