1. my acquaintance with him started two months ago
آشنایی من با او از دو ماه پیش شروع شد.
2. a casual acquaintance
آشنایی کم
3. a thorough acquaintance with the works of ferdowsi
آشنایی کامل با آثار فردوسی
4. make someone's acquaintance
با کسی آشنا شدن
5. i made her acquaintance in the queen's last drawing room
در آخرین پذیرایی رسمی ملکه با او آشنا شدم.
6. have a nodding acquaintance with someone (or something)
با کسی (یا چیزی) از دور آشنایی داشتن،کمی شناختن
7. a further (or closer) acquaintance
پس از آشنایی بیشتر (شخص یا چیز)
8. he has only a passing acquaintance with the subject
او با این موضوع فقط آشنایی سطحی دارد.
9. have a nodding (or passing) acquaintance
کمی آشنایی داشتن
10. I bumped into a casual acquaintance in town.
[ترجمه ترگمان]با یه آشنا معمولی تو شهر برخورد کردم
[ترجمه گوگل]من به یک آشنایی گاه به گاه در شهر برخورد کردم
11. He has some little acquaintance with the Japanese language.
[ترجمه ترگمان] اون یکم با زبان ژاپنی آشنایی داره
[ترجمه گوگل]او آشنایی کمی با زبان ژاپنی دارد
12. The annual dinner is a chance to renew acquaintance with old friends.
[ترجمه ترگمان]ناهار سالانه شانس آشنایی با دوستان قدیمی است
[ترجمه گوگل]شام سالانه فرصتی برای تجدید آشنایی با دوستان قدیمی است
13. Over time, their acquaintance developed into a lasting friendship.
[ترجمه ترگمان]به مرور زمان آشنایی آن ها به دوستی پایدار و ابدی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، آشنایی آنها به یک دوستی پایدار تبدیل شد
14. They developed an acquaintance over the Internet.
[ترجمه الهام] انها توسط اینترنت با هم اشنا شدن
[ترجمه ترگمان]اونا یه آشنایی با اینترنت پیدا کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک آشنایی با اینترنت را توسعه دادند
15. I made the acquaintance of several musicians around that time.
[ترجمه ترگمان]این دفعه با چند تا نوازنده آشنا شدم
[ترجمه گوگل]من چندین نوازنده را در آن زمان دیدم
16. They have little acquaintance with colloquial English.
[ترجمه ترگمان]آن ها آشنایی کمی با زبان انگلیسی دارند
[ترجمه گوگل]آنها آشنایی اندکی با انگلیسی صحبت می کنند
17. You can't judge her on such short acquaintance .
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید او را با این آشنایی کوتاه قضاوت کنید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید او را در چنین آشنایی کوتاه قضاوت کنید
18. When did you make the acquaintance of his brother?
[ترجمه ترگمان]کی با برادرش آشنا شدی؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که آشنایی با برادرت را دیدی؟