کلمه جو
صفحه اصلی

framework


معنی : استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست
معانی دیگر : چوب بست، چهارچوبه، کالبد، استخوان بندی، بدنه، (اسکلت ساختمان یا ماشین آلات و غیره) چارچوبه، کالب، کالب دار، سازه، بدنه، استخوان بندی (ساختمان و غیره)، چوب بست، قاب بندی، (مجازی) چارچوب یا ساختمان اصلی هرچیز، اسطقس، زیرساخت، ساختار، محدوده، اصول و اساس هرچیز

انگلیسی به فارسی

چوب بست، چهارچوبه، کالبد، استخوان بندی، بدنه


استخوان بندی، چارچوب


چارچوب، کالبد، بدنه، چهارچوبه، استخوان بندی، چوب بست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure that supports something built on or around it.
مشابه: bracing, case, frame

- The framework of the house is now complete, so we can imagine what it will look like, but there are no walls yet.
[ترجمه ترگمان] چارچوب خانه اکنون کامل است، بنابراین می توانیم تصور کنیم که چه شکلی خواهد بود، اما هنوز هیچ دیواری وجود ندارد
[ترجمه گوگل] چارچوب خانه در حال حاضر کامل است، بنابراین ما می توانیم تصور کنیم که چه چیزی شبیه آن خواهد بود، اما دیوارها هنوز وجود ندارد

(2) تعریف: a basic system, form, or outline.
مشابه: form, frame

- The teacher gave the students a framework on which to base their essay.
[ترجمه ترگمان] معلم به دانش آموزان چارچوبی را داد که براساس آن مقاله خود را پست کنند
[ترجمه گوگل] معلم دانشجویان را به چارچوبی برای تهیه مقالات خود اختصاص داد
- The two warring sides have now at least established a framework for negotiation.
[ترجمه ترگمان] دو طرف درگیر در حال حاضر حداقل یک چارچوب برای مذاکره ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل] دو طرف متخاصم در حال حاضر حداقل چارچوبی برای مذاکره ایجاد کرده اند

• frame; support, skeleton; structure; system
a framework is a structure that forms a support or frame for something.
a framework is also a set of rules, ideas, or beliefs which you use in order to make sense of facts or events or to decide how to behave.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] قاببندی - تیر پایه - تیر ریزی
[کامپیوتر] بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه و مدیریت پایگاه داده و صفحه گسترده و ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم می کند
[برق و الکترونیک] طرح کلی، استخوان بندی
[زمین شناسی] قالب بندی، تیر پایه، تیر ریزی

مترادف و متضاد

استخوان بندی (اسم)
bone, anatomy, skeleton, framework

بدنه (اسم)
shaft, framework, body, trunk, fuselage

کالبد (اسم)
shell, skeleton, framework, mold, chassis, mould

چارچوب (اسم)
frame, framework

چهارچوبه (اسم)
framework

چوب بست (اسم)
framework, scaffold, staging, scaffolding

foundation, core


Synonyms: bare bones, cage, fabric, frame, frame of reference, groundwork, plan, schema, scheme, shell, skeleton, structure


جملات نمونه

1.
چارچوب

2. the framework of the law
چارچوب قانون

3. bridge with a wooden framework
پل با سازه ی چوبی

4. the water tank rested on a framework made of iron beams
تانک آب برروی چارچوبی متشکل از تیرهای آهن قرار گرفته بود.

5. decisions must be made within an ethical framework
تصمیمات بایستی در یک چارچوب اخلاقی اتخاذ گردند.

6. the motor is mounted on a steel framework
موتور بر یک قاب پولادین سوار است.

7. the earthquake cracked the walls of the house but did not damage its main framework
زلزله باعث ایجاد ترک در دیوارهای خانه شد ولی به استخوان بندی اصلی آن صدمه ای نزد.

8. This paper provides a framework for future research.
[ترجمه ترگمان]این مقاله چارچوبی برای تحقیقات آتی ارایه می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله چارچوبی برای تحقیقات آینده فراهم می کند

9. The committee will work within the framework of certain broad objectives.
[ترجمه ترگمان]این کمیته در چارچوب اهداف گسترده ویژه ای کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این کمیته در چارچوب اهداف مشخصی کار خواهد کرد

10. Voluntary work can provide a framework for job-seeking.
[ترجمه ترگمان]کار داوطلبانه می تواند چارچوبی برای جستجوی شغلی فراهم کند
[ترجمه گوگل]کار داوطلبانه می تواند یک چارچوب برای جستجوی شغلی ایجاد کند

11. They established a basic framework of ground rules for discussions.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک چارچوب اساسی از قوانین پایه ای برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک چارچوب پایه ای از قوانین زمین برای بحث ها را ایجاد کردند

12. We have to act within the existing legal framework.
[ترجمه ترگمان]ما باید در چارچوب قانونی موجود عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در چارچوب قانونی موجود عمل کنیم

13. The current machinery broadly follows the framework of collective bargaining laid down in the 1980 Workers' Statute.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات کنونی به طور گسترده از چارچوب مذاکرات جمعی که در اساسنامه کارگران ۱۹۸۰ به کار گرفته شد، پیروی می کند
[ترجمه گوگل]ماشین آلات کنونی به طور گسترده ای در چارچوب قراردادهای جمعی قرار می گیرند که در اساسنامه کارگران 1980 مطرح شده است

14. Any controversy over the new legal framework would give ammunition to Mr Meacher's critics within the party.
[ترجمه ترگمان]هر مناقشه ای بر سر چارچوب قانونی جدید به منتقدان آقای Meacher در این حزب کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هر گونه بحث در مورد چارچوب قانونی جدید می دهد منتقدان آقای Meacher در حزب مهمات

15. A framework would be created for the addition of other languages as further options.
[ترجمه ترگمان]یک چارچوب برای اضافه کردن زبان های دیگر به عنوان گزینه های دیگر ایجاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک چارچوب برای اضافه کردن زبان های دیگر به عنوان گزینه های بیشتر ایجاد می شود

16. The framework remained, the ordered cycle of worship and the charitable works, though much diminished.
[ترجمه ترگمان]این چارچوب باقی ماند، چرخه سفارش عبادت و کاره ای خیریه، هر چند که بسیار کم بود
[ترجمه گوگل]چارچوب باقی مانده است، چرخه مرتب پرستش و آثار خیریه، هر چند بسیار کاهش یافته است

17. The doors opened up to a mess of more wrapped, framed works scattered everywhere.
[ترجمه ترگمان]درها باز شدند و در همه جا پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]درب ها را به یک ظروف سرباز یا مسافرتی از کارهای پیچیده تر، قاب که در همه جا پراکنده بودند، باز کرد

18. But despite the agreement permanent legal frame work nothing has been done so far.
[ترجمه ترگمان]اما علی رغم این توافق قانونی، هیچ کاری تا کنون انجام نشده است
[ترجمه گوگل]اما علیرغم توافقنامه قانونی قانونی، هیچ کاری تاکنون انجام نشده است

19. It also explains principles, frame work roles and perfectible steps int he establishment of the system.
[ترجمه ترگمان]همچنین اصول، نقش های کاری چارچوب و مراحل perfectible در مورد ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]این همچنین اصول، نقش کار فریم و مراحل کامل را در ایجاد نظام سیستم توضیح می دهد

20. This paper is in hope of providing a frame work of its theory and practice, relating to the cause, the feature of our practice and the future development of Quasi-municipal Bond.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به امید ارائه یک چارچوب کار تیوری و عمل آن، مربوط به علت، ویژگی عمل ما و توسعه آینده ارتباط شبه شهری است
[ترجمه گوگل]این مقاله امیدوار است که یک طرح کلی از نظریه و عملکرد آن، مربوط به علت، ویژگی عمل ما و توسعه آینده باند شبه شهری باشد

21. The BOTT of Frame work plane is used as the termination face for the vertical legs of the frame.
[ترجمه ترگمان]The صفحه کار چارچوب به عنوان صورت پایانی برای پاهای عمودی کادر به کار می رود
[ترجمه گوگل]هواپیما BOTT از قاب کار به عنوان چهره خم شدن برای پاهای عمودی قاب استفاده می شود

22. Under the frame work of Eco-epidemiology, we analyzed ecology factors such as habitats of JEs host and vector, and discuss possible environment factors that affect the spatial distribution of JE.
[ترجمه ترگمان]در چارچوب کار frame، ما عوامل اکولوژی مانند زیستگاه میزبان و بردار jes را مورد بررسی قرار دادیم و در مورد عوامل محیطی احتمالی که بر توزیع فضایی of تاثیر می گذارند، بحث کردیم
[ترجمه گوگل]تحت فرایند اکو اپیدیمولوژی، ما عوامل فیزیکی مانند زیستگاه های میزبان و بردار JE ها را مورد بررسی قرار دادیم و در مورد عوامل محیطی احتمالی که بر توزیع فضایی JE تاثیر می گذارند، بحث می کنیم

23. The frame work is made up of steel water pipe and rebar.
[ترجمه ترگمان]این چارچوب از لوله و میلگرد فولادی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]کار فریم ساخته شده از لوله آب فولادی و میلگرد است

24. We very much hope that a frame work strategy will be adopted about a whole European question which is the integration of the Roma's.
[ترجمه ترگمان]ما بسیار امیدواریم که یک استراتژی کاری چارچوب در مورد یک سوال کلی اروپا که یکپارچگی تیم رم را تشکیل می دهد، اتخاذ شود
[ترجمه گوگل]ما بسیار امیدواریم که یک استراتژی کار فریم در مورد یک سوال کلی اروپایی اتخاذ شود که ادغام رم است

25. It is hardly to reconcile these works in one frame work and clarify how the internal mechanism determines the behaviors of the agents and manufacturers who are in foreign trade agency relationships.
[ترجمه ترگمان]بسختی میتوان این کارها را در یک چارچوب کاری تطبیق داد و توضیح داد که چگونه مکانیزم داخلی رفتار عوامل و تولید کنندگانی را که در روابط آژانس تجارت خارجی هستند را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]به سختی می توان این آثار را در یک چارچوب کار آشتی داد و مشخص کرد که چگونه مکانیزم داخلی رفتار رفتار عاملان و تولیدکنندگان را که در روابط نمایندگی تجارت خارجی هستند، تعیین می کند

26. At present, the main work of its hydraulic structure, and the frame work of its facility, as well as the installation of its kalmars are already finished.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، کار اصلی ساختار هیدرولیکی آن، و چارچوب کار آن، و نیز نصب of آن در حال حاضر تمام شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، کار اصلی ساختار هیدرولیکی آن، و چارچوب کارخانه آن، و نیز نصب کورمورها، به پایان رسیده است

27. After we put the last step of free-from deformation (which is interpolation of barycentric coordinates) into GPU, we finished a real-time free-form deformation frame work with tetrahedral subdivision.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که آخرین مرحله از تغییر شکل را قرار دادیم - از تغییر شکل (که درون یابی مختصات barycentric)به GPU است، یک چارچوب تغییر شکل شکل بلادرنگ با زیربخش چهاروجهی تمام کردیم
[ترجمه گوگل]پس از قرار دادن آخرین گام آزاد - از تغییر شکل (که interpolation مختصات barycentric) به GPU است، ما کار فریم تغییر شکل شکل آزاد در زمان واقعی با زیربخش تترآوردر را به پایان رساندیم

28. Wow, that's a lot of stuff. - Well, I don't like to brag, but I am an enterprise class web development frame work.
[ترجمه ترگمان]واو، خیلی چیزا هست خب، من از لاف زدن خوشم نمیاد، اما من یه سری کار دارم که دارم انجام میدم
[ترجمه گوگل]وای، این خیلی چیزهاست - خب، من دوست ندارم به افتخار، اما من یک کلاس کارآفرینی توسعه وب سایت توسعه است

29. In the modern constructional drawing the rim had the functions of standardizing frame work language.
[ترجمه ترگمان]در طراحی ساختاری مدرن، لبه دارای کارکرد زبان کار چارچوب است
[ترجمه گوگل]در طراحی مدرن ساختمانی، لبه دارای توابع استاندارد سازی زبان کار فریم بود

30. What has been nice about having Anvil as part of the core frame work of an actual project, is I have been able to contribute a lot of my work done at Williams to the open source community.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در مورد داشتن Anvil به عنوان بخشی از چارچوب اصلی یک پروژه واقعی خوب بوده است، این است که توانسته ام بسیاری از کاره ای من را در Williams تا جامعه منبع باز انجام دهم
[ترجمه گوگل]آنچه که در مورد داشتن Anvil به عنوان بخشی از چارچوب اصلی پروژه واقعی انجام شده است، من توانسته ام بسیاری از کارهای انجام شده در ویلیامز را به جامعه منبع باز کمک کنم

پیشنهاد کاربران

محیط کاری ( کامپیوتر )

بستر

الگو

اسکلت بندی

framework ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: داربست 1
تعریف: سازه‏ای موقت که در هنگام ساخت ساختمان از آن استفاده و پس از پایان کار برداشته می‏شود

دریواس.


کلمات دیگر: