کلمه جو
صفحه اصلی

adhesive


معنی : چسبنده، چسبیده، چسبناک، چسبدار
معانی دیگر : هم چسب، دوسشی، ماده ی چسبناک

انگلیسی به فارسی

چسبنده، چسبیده، چسب‌دار


چسب، چسبنده، چسبیده، چسبناک، چسبدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able or likely to adhere; clinging; sticky.
مترادف: gluey, glutinous, sticky, tenacious
مشابه: cohesive, gummy, mucilaginous, viscid, viscous

- An adhesive bandage was put over the cut.
[ترجمه ترگمان] نوار چسب زخم روی برش قرار داشت
[ترجمه گوگل] یک باند چسبنده بر روی برش گذاشته شد
- The child fixed the torn page with adhesive tape.
[ترجمه ترگمان] کودک صفحه پاره شده را با نوار چسب تعمیر کرد
[ترجمه گوگل] کودک، صفحه پاره شده با نوار چسب را ثابت کرد
اسم ( noun )
مشتقات: adhesively (adv.), adhesiveness (n.)
• : تعریف: an adhesive substance or material such as glue.
مترادف: cement, glue, paste, solder
مشابه: epoxy, gum, mortar, mucilage, sticker, tape

- You'll need a strong adhesive to hold those pieces together.
[ترجمه ترگمان] شما به یک چسب قوی نیاز خواهید داشت که آن قطعات را با هم نگه دارید
[ترجمه گوگل] برای چسباندن این قطعات به یک چسب قوی نیاز دارید

• adhesive substance, substance which causes one thing to stick to another, glue
tending to adhere, sticky; tenacious
an adhesive is a substance which is used to make things stick together.
something that is adhesive sticks firmly to something else.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- چسبنده، چسبناک، هم چسب، دوسشی 2- چسب، ماده ى چسبناک
[سینما] مواد چسبی
[عمران و معماری] ماده پیوندساز - ماده چسباننده - دگر چسب
[نساجی] چسب - ماده چسبی - چسبنده - چسب آهار
[پلیمر] چسب، چسبناک، چسبنده

مترادف و متضاد

چسبنده (صفت)
adhesive, sticky, gummy, gooey, viscid, tenacious, inherent, innate

چسبیده (صفت)
sessile, sticking, adhesive, sticky, clinging, clung, coherent

چسبناک (صفت)
adhesive, sticky, gooey, viscid, viscous, viscose, cohesive, string, smeary, slab, limy, thready, tacky

چسبدار (صفت)
adhesive

sticking


Synonyms: adherent, adhering, agglutinant, attaching, clinging, clingy, gelatinous, glutinous, gooey, gummed, gummy, holding, hugging, mucilaginous, pasty, resinous, sticky, tenacious, viscid, viscous, waxy


Antonyms: inadhesive, loose, open, separated, unattachable


جملات نمونه

1. pari sealed the parcel up with adhesive tape
پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

2. i stopped the cracks in the windows with adhesive tape
با نوار چسب درز پنجره ها را گرفتم.

3. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.

4. The sheets are glued together with strong adhesive.
[ترجمه ترگمان]ورقه ها با چسب محکم به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]ورقها با چسب قوی چسباندند

5. Use a good waterproof adhesive in addition to the screws.
[ترجمه ترگمان]از یک چسب ضد آب خوب علاوه بر پیچ ها استفاده کنید
[ترجمه گوگل]علاوه بر پیچ ها، یک چسب ضد آب مناسب نیز استفاده کنید

6. Glue the mirror in with a strong adhesive.
[ترجمه ترگمان]آینه را با چسب محکم چسب کنید
[ترجمه گوگل]آینه را با یک چسب قوی چسب کنید

7. You'll need a/some strong adhesive to mend that chair.
[ترجمه ترگمان]به یک خورده چسب قوی احتیاج خواهید داشت که این صندلی را تعمیر کنید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به چسب قوی / قوی برای اصلاح صندلی

8. Use vinyl seam adhesive where vinyls overlap.
[ترجمه ترگمان]از چسب نواری vinyl در جایی که vinyls با هم همپوشانی دارند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از چسب وینیل که در آن وینیل ها با هم همپوشانی دارند

9. This new adhesive can bond metal to glass.
[ترجمه ترگمان]این چسب جدید می تواند فلز را به شیشه پیوند دهد
[ترجمه گوگل]این چسب جدید می تواند به شیشه متصل شود

10. You need a strong adhesive to bond wood to metal.
[ترجمه ترگمان]شما به یک چسب قوی برای اتصال چوب به فلز نیاز دارید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به یک چسب قوی برای اتصال چوب به فلز

11. This adhesive must be applied to both surfaces which are to be bonded together.
[ترجمه ترگمان]این چسب باید برای هر دو سطحی که قرار است به هم متصل شوند، اعمال شود
[ترجمه گوگل]این چسب باید روی هر دو سطح که بایستی به هم متصل شوند اعمال شود

12. It could be stuck with such adhesive.
[ترجمه ترگمان]می تواند با این چسب بسته شود
[ترجمه گوگل]این می تواند با چنین چسب گیر شود

13. I sealed up the package with strong adhesive tape.
[ترجمه ترگمان]بسته رو با چسب strong بسته کردم
[ترجمه گوگل]من بسته را با نوار چسب قوی بسته بندی کردم

14. However, egg white is not the easiest adhesive to use at first and you may prefer to use a rubber solution glue.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سفیده تخم مرغ ساده ترین چسب برای استفاده در ابتدا نیست و ممکن است ترجیح دهید از چسب محلول لاستیکی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با این حال، تخم مرغ سفید برای اولین بار استفاده از چسب نیست و شما ممکن است ترجیح می دهید از یک چسب لاستیک استفاده کنید

15. Instead, their purpose is to keep adhesive from getting to primary and backup pressure seals during assembly.
[ترجمه ترگمان]در عوض، هدف آن ها این است که چسب را از چسبیده به بنده ای فشار اولیه و پشتیبان در طول مونتاژ نگه دارد
[ترجمه گوگل]در عوض، هدف آنها این است که چسبندگی را از رسیدن به مهر و موم فشار اصلی و پشتیبان در طول مونتاژ حفظ کنند

پیشنهاد کاربران

نوارچسب هم معنی میده

adhesive sides =چسب پوشک

Noun - countable & uncountable :
چسب
Glue

چسپ ( نام )

adhesive
glue
paste

adhesive ( شیمی )
واژه مصوب: چسب
تعریف: ماده‏ای چسبناک که برای اتصال دو جسم جامد به کار رود


کلمات دیگر: