1. After driving a bus all day, Norris liked to be a pedestrian and take long, casual walks in the evening.
نوریس بعد از اینکه تمام روز را با اتوبوس رانندگی کرد، دوست داشت که پیاده و بدون برنامه ریزی قبلی یک مسیر طولانی را عصر آن روز بپیماید
2. The police say it is urgent that pedestrians stay on the sidewalk.
پلیس می گوید ضروری است که عابران پیاده در پیاده رو بمانند
3. I don't doubt that a pedestrian can get places faster than a car in downtown traffic.
شک ندارم که یک عابر پیاده به دلیل ترافیک مرکز شهری می تواند زودتر از یک اتومبیل به مقصد برسد
4. a pedestrian bridge
پل ویژه ی عابران پیاده
5. a pedestrian journey
مسافرت پیاده
6. most of his short stories are quite pedestrian and flat
اکثر داستان های او معمولی و خسته کننده اند.
7. In Los Angeles a pedestrian is a rare spectacle.
[ترجمه ترگمان]در لس آنجلس، یک عابر پیاده یک نمایش نادر است
[ترجمه گوگل]در لس آنجلس عابر پیاده یک نمایش نادر است
8. She was mown down on a pedestrian crossing.
[ترجمه ترگمان]او در یک تقاطع پیاده رو درو شده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی پیاده روی عابر پیاده قرار گرفت
9. The pedestrian stopped at the curbside.
[ترجمه ترگمان]عابر پیاده در the توقف کرد
[ترجمه گوگل]عابر پیاده در کنار خیابان توقف کرد
10. Life in the suburbs can be pretty pedestrian.
[ترجمه Akram] زندگی در حومه شهر میتواند بسیار بی روح باشد.
[ترجمه ترگمان]زندگی در حومه شهر می تواند بسیار پیاده باشد
[ترجمه گوگل]زندگی در حومه ها می تواند بسیار عابر پیاده باشد
11. His speech was long and pedestrian.
[ترجمه فهیمه] سخن او طولانی و پیش پا افتاده بود.
[ترجمه ترگمان]سخن او طولانی و طولانی بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او طولانی و عابر پیاده بود
12. The speeding car barely missed the pedestrian.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با سرعت به راه افتاد
[ترجمه گوگل]ماشین سرعت بخشیدن به عابر پیاده به سختی از دست رفته است
13. Her latest play is more pedestrian and less ambitious than her earlier work.
[ترجمه ترگمان]آخرین بازی او more و less از کاره ای نخستش است
[ترجمه گوگل]آخرین بازی او عابر پیاده و کمتر جاه طلبانه از کار قبلی او است
14. The pedestrian who had nearly been run over reported the incident to the police.
[ترجمه ترگمان]عابر پیاده که نزدیک بود این حادثه را به پلیس گزارش کند
[ترجمه گوگل]عابر پیاده که تقریبا در آنجا مأمور شده بود، این حادثه را به پلیس گزارش داد
15. I traversed the narrow pedestrian bridge.
[ترجمه ترگمان]از پل باریک عبور کردم
[ترجمه گوگل]من پل عابر پیاده را برداشتم
16. The driver was slanging a pedestrian who had got in his way.
[ترجمه ترگمان]راننده تنها کسی بود که راه خود را در پیش گرفته بود
[ترجمه گوگل]راننده عابر پیاده ای را که در راه او بود، فرو برده بود