کلمه جو
صفحه اصلی

accordingly


معنی : نتیجتا، بنابر این، بر طبق ان، از همان قرار، بالنتیجه، از این رو
معانی دیگر : طبیعتا، در نتیجه، مثل، همان طور، طبق آن، متناسب با آن، به همان شکل، به همان صورت

انگلیسی به فارسی

بنابراین، ازاین‌رو، از همان قرار، بر طبق آن، درنتیجه، بالنتیجه


بر این اساس، نتیجتا، بنابر این، بر طبق ان، از همان قرار، بالنتیجه، از این رو


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in accord with what is known, stated, or suitable; correspondingly.
مترادف: conformably, correspondingly, suitably

- The job is hard, and we will pay you accordingly.
[ترجمه سارا کاووسی] از آن جایی که این کار سختی است ما به شما پرداختی ( دستمزد بالایی ) بیشتری می دهیم.
[ترجمه پارسا لیوانی] این شغل سخت است و ما بر این اساس به شما دستمزد می دهیم. ( دستمزد بیشتری )
[ترجمه فاطمه ساجدنیا] این کار سخت است از این رو به شما دستمزد بیشتری پرداخت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] کار سخت است و ما به این ترتیب شما را پرداخت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل] این کار سخت است و ما به شما آن را پرداخت خواهیم کرد

(2) تعریف: consequently; therefore; so.
مترادف: consequently, ergo, hence, so, therefore, thus
مشابه: then, thereupon

- It was clear we were headed into a severe storm; accordingly, we turned back to shore.
[ترجمه زهرا عبدی] واضح بود که توفان شدیدی در راه بود، به همین دلیل، ما به ساحل برگشتیم
[ترجمه ترگمان] واضح بود که ما داشتیم به یک توفان شدید می رفتیم، به همین دلیل، ما به سوی ساحل برگشتیم
[ترجمه گوگل] روشن بود که ما به یک طوفان شدید رانده شدیم؛

• therefore; correspondingly
you use accordingly to say that one thing happens as the result of another thing.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بر اساس آن، متناسب با آن، بنابراین

مترادف و متضاد

نتیجتا (قید)
accordingly

بنابراین (قید)
accordingly, so, therefore, thus, hence, ergo, thereupon, insomuch

بر طبق ان (قید)
accordingly

از همان قرار (قید)
accordingly

بالنتیجه (قید)
accordingly

از این رو (قید)
accordingly, therefore, hence, since, hereupon

in an appropriate, suitable way


Synonyms: appropriately, as a consequence, as a result, consequently, correspondingly, duly, equally, ergo, fitly, hence, in consequence, in respect to, in that event, properly, proportionately, respectively, resultantly, so, subsequently, suitably, then, therefore, thus, under the circumstances


Antonyms: inappropriately, unsuitably


جملات نمونه

1. the club also accepted women and accordingly changed its name
باشگاه خانم ها را هم به عضویت پذیرفت و لذا اسم خود را عوض کرد.

2. if their behavior is hostile, we will behave accordingly
اگر رفتار آنها خصومت آمیز باشد ما هم همانطور رفتار خواهیم کرد.

3. She complained of stiffness in her joints. Accordingly she was admitted to hospital for further tests.
[ترجمه ترگمان]او از سفتی در مفاصل خود شکایت داشت بنابراین او برای آزمایش های بیشتر به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه گوگل]او از سختی در مفاصلش شکایت کرد بر این اساس او برای آزمایش بیشتر به بیمارستان بستری شد

4. We identify your needs, and tailor your training accordingly.
[ترجمه ترگمان]ما نیازهای شما را مشخص می کنیم و آموزش خود را متناسب با آن هماهنگ می کنیم
[ترجمه گوگل]ما نیازهای خود را شناسایی می کنیم و آموزش های خود را مطابق با آن انجام می دهیم

5. We have a different background, a different history. Accordingly, we have the right to different futures.
[ترجمه ترگمان]ما یک پس زمینه متفاوت داریم، یک تاریخچه متفاوت بر این اساس، ما حق تصمیم گیری در آینده را داریم
[ترجمه گوگل]ما یک پس زمینه متفاوت داریم، یک تاریخ متفاوت بر این اساس، ما حق داریم که آینده ای متفاوت داشته باشیم

6. The cost of materials rose sharply last year. Accordingly, we were forced to increase our prices.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته هزینه مواد به شدت افزایش یافت بر این اساس، ما مجبور شدیم قیمت خود را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]هزینه مواد در سال گذشته به شدت افزایش یافت بر این اساس، ما مجبور شدیم قیمت های ما را افزایش دهیم

7. George knew about the letter and acted accordingly.
[ترجمه ترگمان]جورج موضوع نامه را می دانست و طبق آن عمل می کرد
[ترجمه گوگل]جورج در مورد این نامه می دانست و بر آن عمل می کرد

8. You may arrange this accordingly.
[ترجمه ترگمان]ممکن است این کار را به همین ترتیب تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]شما این را می توانید مطابق با آن ترتیب دهید

9. He was told to speak briefly; accordingly he cut short his remarks.
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که مختصر صحبت کند، و به همین جهت سخنان او را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه گفت: بر همین اساس، سخنانش را کوتاه کرد

10. We have to discover his plans and act accordingly.
[ترجمه علی] ما باید نقشه های او را کشف کنیم و متناسب با آن عمل نماییم
[ترجمه سارا کاووسی] ما باید نقشه های او ( مرد ) را شناسایی کنیم و متناسب با آن اقدام کنیم.
[ترجمه ترگمان]ما باید نقشه های او را کشف کنیم و بر طبق آن عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید برنامه های خود را کشف کنیم و بر این اساس عمل کنیم

11. When we receive your instructions we shall act accordingly.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستور شما را دریافت می کنیم، مطابق آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دستورالعمل های شما را دریافت می کنیم، بر این اساس عمل خواهیم کرد

12. Katherine still considered him a child and treated him accordingly.
[ترجمه ترگمان]کاترین هنوز او را بچه فرض می کرد و به همین دلیل با او رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]کاترین هنوز کودک او را در نظر گرفت و به همین ترتیب با او رفتار کرد

13. We hope that manufacturers will take note of the findings and improve their products accordingly.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که تولید کنندگان به یافته های خود توجه کنند و محصولات خود را براساس آن بهبود بخشند
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که تولیدکنندگان به یافته های خود توجه داشته باشند و محصولات خود را مطابق با آن بهبود بخشند

14. Please inform us of your decision and we will act accordingly.
[ترجمه ترگمان]لطفا از تصمیم خود آگاه باشید و بر طبق آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]لطفا تصمیم خود را به ما اطلاع دهید و بر این اساس عمل خواهیم کرد

The club also accepted women and accordingly changed its name.

باشگاه خانم‌ها را هم به عضویت پذیرفت و لذا اسم خود را عوض کرد.


If their behavior is hostile, we will behave accordingly.

اگر رفتار آنها خصومت‌آمیز باشد، ما هم همان‌طور رفتار خواهیم کرد.


پیشنهاد کاربران

بنابرآن

بر این اساس. بر طبقِ آن، به این ترتیب

به این ترتیب

برهمین اساس

باهمین دلیل، برطبق همین دلیل

برخوردمتقابل با انجام شده

*مناسب و شایسته، درخور
*بنابراین


با توجه به ان

بر این اساس،

متعاقبا

معنی کلمه ی همانطور به انگلیسی میشه like, accordingly , same
من خودم معلم زبانم میدونم این ها رو

به همان نسبت


کلمات دیگر: