کلمه جو
صفحه اصلی

acquire


معنی : اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن
معانی دیگر : (با کوشش) به دست آوردن، تحویل کردن، سبک کردن، فرا گرفتن، آموختن، صاحب شدن، مالک شدن، یافتن

انگلیسی به فارسی

(با کوشش) به‌دست آوردن، تحویل کردن، سبک کردن، فرا گرفتن، آموختن، صاحب شدن، مالک شدن، اندوختن، یافتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: acquires, acquiring, acquired
مشتقات: acquired (adj.)
(1) تعریف: to come to possess; obtain.
مترادف: get, obtain
متضاد: lose
مشابه: accession, annex, contract, gain, garner, inherit, procure, realize, receive

- He is acquiring some bad habits from his friends.
[ترجمه meys] اون داره عادت های بدی از دوستاش یاد میگیره
[ترجمه ترگمان] او دارد عادات بدی از دوستانش کسب می کند
[ترجمه گوگل] او عادت های بد خود را از دوستانش به دست می آورد
- You've acquired an American accent since you've been living here.
[ترجمه ترگمان] از آخرین باری که اینجا زندگی می کردی لهجه آمریکایی به دست آوردی
[ترجمه گوگل] شما از زمانی که اینجا زندگی کرده اید یک لهجه آمریکایی به دست آورده اید
- We acquired some furniture for our apartment from some relatives.
[ترجمه 🦥Moonlight] ما مقداری اثاثیه برای آپارتمان مان از اقوام گرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما مقداری مبلمان برای apartment از برخی از بستگان تهیه کردیم
[ترجمه گوگل] ما بعضی از اقوام را برای آپارتمانمان به دست آوردیم
- I never liked asparagus before, but I seem to have acquired a taste for it.
[ترجمه ترگمان] قبلا از مارچوبه خوشم نمی اومد، ولی به نظر می رسه که ازش خوشم اومده
[ترجمه گوگل] من هرگز اسپرسو را دوست نداشتم، اما به نظر می رسید طعم آن را به دست آوردم

(2) تعریف: to gain, esp. through one's own efforts or dealings.
مترادف: amass, attain, gain, procure, win
متضاد: forfeit, lose
مشابه: accession, achieve, appropriate, buy, earn, garner, get, harvest, net, pick up, purchase, realize, reap, secure

- He acquired his wealth by building railroads.
[ترجمه ترگمان] ثروت خود را با ساختن راه آهن بدست آورد
[ترجمه گوگل] او با ساختن راه آهن، ثروت خود را به دست آورد
- The company's been trying to acquire that land for years.
[ترجمه ترگمان] این شرکت سال ها تلاش کرده است که آن سرزمین را به دست آورد
[ترجمه گوگل] این شرکت تلاش کرده است که زمین را برای سالها به دست آورد

• buy, purchase; obtain, attain
if you acquire something, you obtain it.
if you acquire a skill or habit, you learn it or develop it.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] به دست آوردن - به دست آوردن یک فایل برای ویرایش از یک منبع انالوگ . مانند یک اسکنر یا ورودی ویدیو نگاه کند به فرم گارد مشابه اینپورت جز آنکه تصویر از یک فایل نمی آید
[حقوق] کسب کردن، تحصیل کردن، بدست آوردن
[ریاضیات] به دست آوردن

مترادف و متضاد

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

پیدا کردن (فعل)
gain, acquire, earn, find, detect, discover

حاصل کردن (فعل)
get, acquire, obtain, afford, generate

obtain or receive


Synonyms: access, achieve, amass, annex, attain, bring in, buy, catch, collect, cop, corral, earn, gain, gather, get, get hands on, get hold of, grab, have, hustle, land, latch onto, lock up, pick up, procure, promote, rack up, scare up, secure, snag, take, take possession of, wangle, win


Antonyms: fail, forfeit, forgo, lose, relinquish, surrender, yield


جملات نمونه

infants' acquired heart diseases

بیماری‌های قلبی غیر مادرزادی نوزادان


He acquired great wealth.

ثروت کلانی به چنگ آورده.


Most skills are acquired.

بیشتر مهارت‌ها اکتسابی است.


acquired knowledge

دانش اکتسابی


1. to acquire learning
کسب دانش کردن

2. how did you acquire your wealth?
ثروت خود را چگونه به دست آوردی ؟

3. education and faith have helped her acquire merit
تحصیل و ایمان،او را در نیل به ارزش معنوی یاری داده است.

4. if you want your father's inheritance, acquire his learning . . .
میراث پدرخواهی علم پدرآموزی . . .

5. It is at our mother's knee that we acquire our noblest and truest and highest, but there is seldom any money in them.
[ترجمه ترگمان]در زانوی مادرم است که ما بهترین و مطمئن ترین و highest را به دست بیاوریم، اما به ندرت پولی در آن ها هست
[ترجمه گوگل]این در زانو مادر ما است که ما برترین و واقعی ترین و بالاترین خود را به دست می آوریم، اما در آنها به ندرت پولی وجود دارد

6. What we acquire without sweat we give away without regret.
[ترجمه قاسم آباده ای] آنچه رابدون عرق ریختن و بی زحمت بدست می آوریم ؛ بدون اینکه تاسف بخوریم از دست میدهیم!
[ترجمه Naghme] انچه را که ما بدون زحمت بدست می اوریم، به راحتی نیز از دست میدهیم
[ترجمه ترگمان] چیزی که ما بدون پشیمونی بدست میاریم، بدون پشیمونی از دست میدیم
[ترجمه گوگل]چیزی که ما بدون عرق به دست می آوریم بدون اینکه پشیمان باشیم

7. To acquire wealth is difficult, to preserve it more difficult, but to spend it wisely most difficult of all.
[ترجمه قاسم آباده ای] کسب ثروت مشکل، حفظ آن مشکلتر و دشوارتر از آنها خرج کردن معقولانه ی انها است.
[ترجمه ترگمان]دستیابی به ثروت دشوار است، حفظ آن دشوارتر است، اما خرج کردن آن را از همه دشوارتر می سازد
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن ثروت دشوار است، برای حفظ آن سخت تر است، اما برای صرفه جویی در آن سخت تر از همه

8. She does research into how children acquire language.
[ترجمه ٔNaghme] او راجع به اینکه چگونه کودکان ( مهارت ) زبان ( اموزی ) را بدست می اورند تحقیق میکرد
[ترجمه ترگمان]او تحقیق در مورد چگونگی به دست آوردن زبان کودکان را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او در مورد اینکه کودکان چگونه زبان را بدست می آورند، تحقیق می کند

9. We should work hard to acquire a good knowledge of French.
[ترجمه ترگمان]ما باید سخت کار کنیم تا دانش خوبی از زبان فرانسه به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما باید سخت تلاش کنیم تا دانش خوب فرانسه را بدست آوریم

10. It is harder to conceal ignorance than to acquire knowledge.
[ترجمه ترگمان]پنهان کردن نادانی بیش از آن است که بتوان شناخت پیدا کرد
[ترجمه گوگل]سخت تر است که جهل را پنهان کنیم تا دانش را بدست آوریم

11. To acquire the habit of reading is to construct for yourself a refuge from almost all the miseries of life. W. Somerset Maugham
[ترجمه ترگمان]برای این که عادت به خواندن به دست آید، برای خود پناهگاهی از تقریبا همه بدبختی های زندگی است دبلیو سامرست Maugham
[ترجمه گوگل]به دست آوردن عادت خواندن این است که برای خودتان پناه بگیرید از تقریبا تمام بدبختی های زندگی W Somerset Maugham

12. It's becoming increasingly difficult to acquire academic tenure .
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای دشوار می شود که تصدی تحصیلی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای برای رسیدن به مدرک تحصیلی دشوار است

13. How long will it take to acquire the necessary skills?
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشد تا مهارت های لازم را به دست آورد؟
[ترجمه گوگل]چه مدت طول می کشد تا مهارت های لازم را کسب کند؟

14. Many children acquire a phobic horror of dogs.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان ترس و وحشت از سگ ها را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان وحشت فوبی از سگ ها را بدست می آورند

15. Manning hoped to acquire valuable works of art as cheaply as possible.
[ترجمه 🦥Moonlight] Minning امیدوار بود که بتواند آثار هنری ارزشمندی را با کمترین قیمت ممکن بدست آورد
[ترجمه ترگمان]منینگ امیدوار است تا جایی که ممکن است آثار ارزشمندی از هنر به دست آورد
[ترجمه گوگل]منینگ امیدوار بود که آثار ارزشمند هنر را به همان اندازه که ممکن است ارزان تر بدست آورد

16. We should acquire more firsthand information.
[ترجمه ترگمان]ما باید اطلاعات دست اول بیشتری بدست آوریم
[ترجمه گوگل]ما باید اطلاعات دست اول را بدست آوریم

17. Here is your opportunity to acquire a luxurious one bedroom home.
[ترجمه ترگمان]این فرصت شما برای به دست آوردن یک اتاق خواب لوکس و لوکس است
[ترجمه گوگل]در اینجا فرصتی است برای به دست آوردن یک خوابه یک خوابه لوکس

18. A New York investor offered to acquire the company's shares for $13 each.
[ترجمه 🦥Moonlight] یک سرمایه گذار نیویورکی پیشنهاد خرید سهام این شرکت را هر کدام با قیمت 13 دلار داد
[ترجمه ترگمان]یک سرمایه گذار نیویورکی پیشنهاد داد تا سهام این شرکت ۱۳ دلار به ازای هر یک به دست آید
[ترجمه گوگل]یک سرمایه گذار نیویورکی برای خرید سهام شرکت برای هر 13 دلار پیشنهاد کرد

acquired traits

ویژگی‌های اکتسابی


to acquire learning

کسب دانش کردن


پیشنهاد کاربران

( اقتصاد - مالی ) خریداری حق مالکیت، خریدن حق مالکیت

کسب کردن

برای یادگرفتن زبان مادری از این فعل استفاده می شود

تصاحب کردن

کسب دانش

اکتساب کردن
به دست آوردن

دست یافتن

You can not own a heart of a acquire
عشق دل دخترستاره ای رو نمیتونی صاحب بشی


غنیمت گرفتن
مثال:
The Comanche were among the first to acquire horses ( from the Spanish ) and resisted white settlers fiercely.
کمنچی ها از جمله اولین کسانی بودند که اسب ها را از اسپانیایی ها غنیمت گرفتند و در برابر تهاجم سفیدپوست ها به شدت مقاومت کردند.

رسیدن

یاد گرفتن
تلفظ : اِ کوا یِر

acquire
a ( to ) co ( together ) quaerere ( to seek )
بهرجستن، بهره جستن، بهره یافتن
( IG ) 504essentialword

فراگیری

جذب کردن

میلاویدَن.

آشنایی داشتن، آگاهی یافتن

آشنایی پیدا کردن


کلمات دیگر: