کلمه جو
صفحه اصلی

backwardness


معنی : عقب افتادگی، بازماندگی
معانی دیگر : عقب افتادگی

انگلیسی به فارسی

عقب افتادگی


عقب ماندگی، عقب افتادگی، بازماندگی


انگلیسی به انگلیسی

• tardiness, retardation, underdevelopment

مترادف و متضاد

عقب افتادگی (اسم)
backwardness, mustiness

بازماندگی (اسم)
backwardness, mustiness, hindrance

جملات نمونه

1. the backwardness of the leaders' ideas
عقب ماندگی عقاید رهبران

2. I was astonished at the backwardness of our country at the time.
[ترجمه ترگمان]من در آن زمان از ضعف کشور خود متحیر شدم
[ترجمه گوگل]من در عقب ماندگی کشورمان در آن زمان شگفت زده شدم

3. More than the economic backwardness and resentment at being made into the national symbol of anti-communist resistance is a sense of loss.
[ترجمه ترگمان]بیش از عقب افتادگی اقتصادی و نفرت از تبدیل شدن به نماد ملی مقاومت ضد کمونیستی یک حس از دست دادن است
[ترجمه گوگل]بیشتر از عقب ماندگی اقتصادی و ناراحتی که به نماد ملی مقاومت ضد کمونیستی تبدیل شده، احساس از بین رفتن است

4. In medicine, lack of progress is synonym of backwardness.
[ترجمه ترگمان]در پزشکی، فقدان پیشرفت، synonym عقب ماندگی است
[ترجمه گوگل]در پزشکی، فقدان پیشرفت مترادف عقب ماندگی است

5. We are struggling with backwardness.
[ترجمه ترگمان]ما با عقب ماندگی در حال مبارزه هستیم
[ترجمه گوگل]ما با عقب ماندگی در حال مبارزه هستیم

6. In short, given the existing state of backwardness, underdevelopment is not primarily a scientific, technical or organizational problem.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، با توجه به وضعیت عقب ماندگی، عقب ماندگی در درجه اول یک مساله علمی، فنی یا سازمانی نیست
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، با توجه به وضعیت موجود عقب ماندگی، توسعه نیافتن در درجه اول یک مشکل علمی، فنی یا سازمانی نیست

7. We must recognize our backwardness, because only such recognition offers hope.
[ترجمه ترگمان]ما باید عقب ماندگی خود را به رسمیت بشناسیم چون تنها چنین شناختی به ما امید می دهد
[ترجمه گوگل]ما باید عقب ماندگی خود را به رسمیت بشناسیم، زیرا تنها چنین شناختی امیدوار است

8. Backwardness in high quality epitaxial wafer has limited greatly the development of Chinese LED industry.
[ترجمه ترگمان]backwardness در ویفر با کیفیت بالا توسعه صنعت LED چین را به شدت محدود کرده است
[ترجمه گوگل]عقب ماندگی با وایفای اپتیکسال با کیفیت بالا به طور چشمگیری توسعه صنعت LED چینی را محدود کرده است

9. Backwardness will leave us vulnerable to bullying.
[ترجمه ترگمان]backwardness ما را در برابر زورگویی آسیب پذیر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]عقب ماندگی ما را در معرض آزار و اذیت قرار می دهد

10. Backwardness must be recognized before it can be changed.
[ترجمه ترگمان]backwardness باید قبل از اینکه تغییر کنه شناخته بشه
[ترجمه گوگل]عقب ماندگی باید قبل از اینکه بتوان آن را تغییر داد باید شناخته شود

11. Sticking to conventions can only lead to backwardness or even failure.
[ترجمه ترگمان]در اطاعت از کنوانسیون تنها می تواند به عقب ماندگی و یا حتی شکست منجر شود
[ترجمه گوگل]پیوستن به کنوانسیون ها تنها می تواند منجر به عقب ماندگی یا حتی شکست شود

12. Foreigners used to stereotypes about Polish disorganization, backwardness and prejudice find plenty to surprise them.
[ترجمه ترگمان]خارجی ها از stereotypes در مورد disorganization لهستانی، عقب ماندگی و تعصب برای سورپرایز کردن آن ها استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]خارجی ها به کلیشه های مربوط به بی نظمی لهستان، عقب ماندگی و تعصب ها توجه زیادی می کنند تا آنها را متعجب کند

13. System stagnancy is an important reason for the backwardness of Shangrao' s economy. The utility of the post - advantages should be based on a well-arranged system.
[ترجمه ترگمان]سیستم stagnancy دلیل مهمی برای عقب ماندگی اقتصاد Shangrao است استفاده از مزایای پست باید براساس یک سیستم خوب تنظیم شود
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی یک دلیل مهمی برای عقب ماندگی اقتصاد شانگراو است  استفاده از مزایای پست باید بر اساس یک سیستم مرتب شده باشد

14. Important reason for crisis in agricultural backwardness and narrow domestic market.
[ترجمه ترگمان]دلیل مهم بحران عقب افتادگی کشاورزی و بازار داخلی محدود است
[ترجمه گوگل]دلیل مهم بحران عقب ماندگی کشاورزی و بازار داخلی باریک

15. Those who were in various degree of backwardness lived inland.
[ترجمه ترگمان]کسانی که در نقاط مختلف عقب ماندگی زندگی می کردند، در داخل کشور زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]کسانی که در سطوح مختلف عقب ماندگی زندگی می کردند در داخل کشور بودند


کلمات دیگر: