1. give a few more examples
چند مثال دیگر بزن.
2. give a hoot about something (or give two hoots about something)
(به چیزی) اصلا اهمیت ندادن،خم به ابرو نیاوردن
3. give a man his due
سپاسگزاری لازم را از کسی کردن،قدرشناسی کردن
4. give back my money or i am going to the police, so help me god!
پولم را پس بده والا به خدا قسم به شهربانی مراجعه خواهم کرد!
5. give 'em to me
اونارو به من بده.
6. give her as little a cause as possible to dislike you
تا آنجا که ممکن است کاری نکن که از تو بدش بیاید.
7. give him a break; he is a beginner
به او سختگیری نکن ; تازه کار است.
8. give me a boost from behind so i can climb the tree
از عقب مرا هل بده تا بتوانم بالای درخت بروم.
9. give me a cold drink
یک نوشیدنی سرد به من بده
10. give me a direct answer and don't hedge!
به من جواب درست بده و این دست و آن دست نکن.
11. give me a kiss
یک بوس بده.
12. give me a long enough lever and i will lift the world
به من اهرمی بده که درازای کافی داشته باشد و من جهان را (با آن) بلند خواهم کرد.
13. give me a sliver of that cheese
یک تراشه از آن پنیر را به من بده.
14. give me another puff of your cigaret!
یک پک دیگر از سیگارت به من بده !
15. give me five bucks
پنج دلار بده.
16. give me four movie tickets
چهارتا بلیط سینما بدهید.
17. give me one more apple
یک سیب دیگر به من بده.
18. give me one reason why i should sell it
یک دلیل بده که چرا باید آن را بفروشم.
19. give me some cold water; i'm parched
قدری آب سرد بده که خیلی تشنه ام.
20. give me something to eat!
یک چیزی بده بخورم !
21. give me the blanket, i still feel chilly
پتو را بده،هنوز سردم است.
22. give me the gizmo with which to tighten this screw
فلان ابزار را بده تا این پیچ را سفت کنم.
23. give me your hand and let us be friends from now on
دست بده و بیا از این پس با هم دوست باشیم.
24. give me your hand, mother and i'll help you cross the street
مادر دستت را بده تا از خیابان ردت کنم.
25. give me your tired, your poor, your huddled masses yearning to breathe free
(مجسمه ی آزادی) به من بدهید وامانده های خود را،مسکینان خود را،توده های درهم کز کرده ی خود را که آرزوی تنفس در آزادی را دارند.
26. give my especial greetings to your father
سلام مخصوص مرا به پدرتان برسانید.
27. give my greeting to your brother
سلام مرا به برادرتان برسانید.
28. give my greetings to your father
سلام مرا به پدرتان برسانید.
29. give my love to your father
سلام مهر آمیز مرا به پدرتان برسانید.
30. give my regards to your brother
سلام مرا به برادرت برسان.
31. give my remembrances to them
سلام مرا به آنها برسان.
32. give my respects to your brother
سلام مرا به برادرت برسان.
33. give the book to pari
کتاب را به پری بده.
34. give the crank a whirl
هندل را چرخاندن
35. give the donkey a hard dig in the side!
به پهلوی الاغ یک سکه ی محکم بزن !
36. give the news without editorializing!
خبر را بدون دخالت دادن نظریات خودت ارائه بده !
37. give the rope a good pull
طناب را خوب بکش !
38. give the table a good rub with this towel
با این حوله میز را خوب بمال.
39. give the table a wipe with this cloth
با این پارچه میز را پاک کن.
40. give the table two coats of paint!
میز را دو لایه رنگ بزن !
41. give them to me
آنها را به من بده.
42. give us some food
قدری غذا به ما بده.
43. give us the pleasure of your company
با حضور خود ما را مفتخر بفرمایید.
44. give us this day our daily bread
(خدایا) خوراک روزانه ی ما را امروز بفرست.
45. give us this day our daily bread
(بخشی از دعای مسیحیان) امروز نیز رزق روزانه ی ما را برسان (ای خدا)
46. give width to a sleeve
آستین را گشاد کردن
47. give your charity to those who are really deserving
خیرات خود را به کسانی بده که واقعا مستحق باشند.
48. give your papers; the time is over
وقت تمام شده است ; ورقه ها را بدهید.
49. give (free) rein to
اختیارات تام دادن،آزادی عمل دادن
50. give (or bend) ear
توجه (موافقت آمیز) کردن،گوش فرا دادن
51. give (or care) a damn
(خودمانی - ناپسند) اصلا اعتنا و توجه نکردن
52. give (or donate) blood
خون اهدا کردن
53. give (or get) a tumble
(عامیانه) ذکر خیر کسی را کردن (یا مورد ذکر خیر قرار گرفتن)،مهربانی کردن
54. give (or get) the bum's rush
(امریکا - خودمانی) به زور اخراج کردن (یا شدن)
55. give (or get) the business
(امریکا - خودمانی) با خشونت رفتار کردن،مورد شوخی خرکی قرار گرفتن یا قرار دادن
56. give (or get) the go-by
بی اعتنایی کردن،محل نگذاشتن،بی محلی کردن،مورد بی محلی قرار گرفتن
57. give (or get) the mitten
(قدیمی - عامیانه) دلدار خود را رد کردن (یا از سوی دلدار خود رد شدن)،ترک معشوق کردن
58. give (or have) a free hand
اختیار تام دادن (یا داشتن)
59. give (or lend) countenance (to something)
حمایت کردن،تایید کردن
60. give (or receive) odds
(در مسابقه و غیره) اوانس دادن،فرجه دادن
61. give (somebody or something) free range
(به کسی یا چیزی) آزادی عمل دادن،اختیار دادن
62. give (someone) a bell
(انگلیس) تلفن زدن (به کسی)
63. give (someone) head
(خودمانی - ناپسند) آلت جنسی دیگری را به دهان گرفتن
64. give (someone) hell
(به کسی) بسیار سخت گیری کردن،به تنگ آوردن
65. give (someone) pause
دچار تردید کردن
66. give (someone) the evil eye
چشم بد زدن (به)،چشم زدن
67. give a good account of oneself
جواب یا توضیح قانع کننده دادن،توجیه کردن
68. give a haircut
سلمانی کردن،اصلاح کردن
69. give a leg up
(عامیانه) 1- (در سوار شدن بر اسب کسی را) کمک کردن 2- فرجه دادن،(در پیشرفت و غیره) یاری دادن
70. give a wide berth to
دوری کردن از،فاصله گرفتن