کلمه جو
صفحه اصلی

accordance


معنی : تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن
معانی دیگر : مطابقت، طبق، مطابق با، برحسب، سازگاری، همسازی، هماهنگی، اعطا، دادن، ارائه

انگلیسی به فارسی

جور بودن، مطابقت، وفق، توافق، تطابق، موافقت


مطابق با، تطابق، توافق، وفق، متابعت، سازش، جور بودن، موافقت، متفق بودن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: agreement; compliance.
مشابه: compliance, conformation, conformity, cooperation

- They claim they acted in accordance with project guidelines.
[ترجمه ترگمان] آن ها ادعا می کنند که مطابق با دستورالعمل های پروژه عمل کرده اند
[ترجمه گوگل] آنها ادعا می کنند که مطابق دستورالعمل های پروژه عمل می کنند

(2) تعریف: the act of according or bestowing.

- accordance of the privileges of rank
[ترجمه ترگمان] با توجه به امتیازات طبقاتی،
[ترجمه گوگل] مطابق امتیاز امتیازات

• suitability; coordination, conformity; agreement
if something is done in accordance with a rule or system, it is done in the way that the rule or system says it should be done.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مطابقت

مترادف و متضاد

تطابق (اسم)
accommodation, match, accordance, identity, likeness

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

سازش (اسم)
accord, accordance, agreement, compromise, peace, collusion, complot, amity

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

متفق بودن (اسم)
accord, accordance

وفق (اسم)
accordance, placation

متابعت (اسم)
accordance, following, conformance, conformity, obedience

جور بودن (اسم)
accordance

جملات نمونه

1. in accordance with the plan
طبق نقشه

2. the accordance of privilege
اعطای امتیاز

3. Behave in accordance with what is expected of your age.
[ترجمه ترگمان]مطابق آنچه از سن شما انتظار می رود رفتار کنید
[ترجمه گوگل]رفتار با توجه به آنچه که از سن شما انتظار می رود

4. I'm always in accordance with Jack.
[ترجمه ترگمان]من همیشه بر ضد جک هستم
[ترجمه گوگل]من همیشه با جک موافقم

5. Article 47 may only be used in accordance with international law .
[ترجمه ترگمان]ماده ۴۷ تنها می تواند مطابق با قانون بین المللی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]ماده 47 تنها می تواند مطابق با قوانین بین المللی مورد استفاده قرار گیرد

6. He acted in accordance with his beliefs.
[ترجمه ترگمان]او مطابق با اعتقادات خود عمل کرده است
[ترجمه گوگل]او با توجه به باورهایش عمل کرد

7. We acted in accordance with my parents' wishes.
[ترجمه ترگمان]ما مطابق با خواسته های پدر و مادرم عمل کردیم
[ترجمه گوگل]ما با توجه به خواسته های والدینمان عمل کردیم

8. The music was turned off at midnight, in accordance with the rules.
[ترجمه ترگمان]طبق قوانین، موسیقی آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]موسیقی در نیمه شب با توجه به قوانین، پخش شد

9. They poured wine round the trees in accordance with local custom.
[ترجمه ترگمان]آن ها مطابق رسم محلی برای دور درختان شراب می ریختند
[ترجمه گوگل]آنها شراب درختان را بر اساس سفره های محلی ریختند

10. Cancellation charges will apply in accordance with paragraph 4 above.
[ترجمه ترگمان]هزینه های لغو مطابق با بند ۴ فوق الذکر اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل]اتهامات لغو طبق بند 4 در بالا اعمال خواهد شد

11. The notice is in accordance with Regulation
[ترجمه ترگمان]توجه به مقررات این است که
[ترجمه گوگل]اطلاعیه مطابق با مقرره است

12. She was dismissed in accordance with the company's usual displinary procedures.
[ترجمه ترگمان]او مطابق با رویه های معمول s شرکت اخراج شد
[ترجمه گوگل]او مطابق با روش های معمول جادویی شرکت اخراج شد

13. In accordance with his wishes, his ashes were scattered at sea.
[ترجمه ترگمان]طبق خواسته او، خاکستر او در دریا پراکنده بود
[ترجمه گوگل]مطابق میل خود، خاکستر او در دریا پراکنده شد

14. I have acted strictly in accordance with the regulations at all times.
[ترجمه ترگمان]من همیشه مطابق مقررات مختلف عمل کرده ام
[ترجمه گوگل]من به طور مرتب مطابق مقررات در هر زمان اقدام کرده ام

in accordance with the plan

طبق نقشه


the accordance of privilege

اعطای امتیاز


پیشنهاد کاربران

مطابق، موافقت
In accordance with your comments
مطابق با نظرات تو


In accordance with بر طبقِ، مطابق با

بر اساس

به اتفاق


کلمات دیگر: