کلمه جو
صفحه اصلی

abysmal


معنی : عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی
معانی دیگر : مغاک مانند، گودال مانند، ورطه ای، ژرفناک، شدید، فوق العاده، وحشتناک، بسیار زیاد

انگلیسی به فارسی

مغاک مانند، گودال مانند، ورطه‌ای، ناپیمودنی، ژرفناک


شدید، فوق‌العاده، وحشتناک، بسیار زیاد


شرم آور، عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: abysmally (adv.)
(1) تعریف: of vast extent; unmeasurable; extreme.
مترادف: bottomless, fathomless, immeasurable, immense, infinite
مشابه: boundless, cavernous, deep, endless, enormous, great, huge, prodigious, profound, stupendous, yawning

- The death camps were places of abysmal suffering.
[ترجمه ترگمان] اردوگاه های مرگ، مکان هایی از درد و رنج بسیار بودند
[ترجمه گوگل] اردوگاه های مرگ مکان های رنج وحشتناک بود

(2) تعریف: extremely or deplorably bad; miserable.
مترادف: awful, deplorable, dreadful, horrible, terrible
متضاد: average
مشابه: bad, lousy, miserable, unpleasant

- Conditions were abysmal in the field hospital.
[ترجمه ترگمان] شرایط در بیمارستان صحرایی بسیار بد بود
[ترجمه گوگل] شرایط بیمار در بیمارستان مزاحم بود

• of or pertaining to an abyss, immeasurable, bottomless; terrible, very bad
abysmal means very bad or poor in quality.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ژرف، گردابی، ناپیمودنی .

مترادف و متضاد

عمیق (صفت)
abysmal, deep, profound, fathomless, deep-rooted

ژرف (صفت)
hard, difficult, abysmal, deep, profound, unfathomable, important, significant, long

بی پایان (صفت)
inconclusive, abysmal, endless, unending, eternal, incessant, illimitable, unbound, unfinished, never-ending, termless

گردابی (صفت)
abysmal, vortical, awhirl, vortiginous

ناپیمودنی (صفت)
abysmal

great extent; immeasurable


Synonyms: bottomless, boundless, complete, deep, endless, extreme, illimitable, incalculable, infinite, profound, thorough, unending, unfathomable, vast


Antonyms: infinite


extending deeply


Synonyms: bottomless, fathomless, plumbless, plummetless


Antonyms: low


جملات نمونه

1. abysmal ignorance
جهل مرکب

2. abysmal poverty
فقر شدید

3. an abysmal hole in the mountain
سوراخی بسیار عمیق در کوهستان

4. The general standard of racing was abysmal.
[ترجمه ترگمان]معیار عمومی مسابقه افتضاح بود
[ترجمه گوگل]استاندارد عمومی مسابقه بدبینانه بود

5. The standard of the students' work is abysmal.
[ترجمه ترگمان]استاندارد کار دانش آموزان بسیار بد است
[ترجمه گوگل]استاندارد کار دانش آموزان خشمگین است

6. The food was abysmal.
[ترجمه ترگمان] غذا افتضاح بود
[ترجمه گوگل]غذا پریشانی بود

7. The reunion was an abysmal failure.
[ترجمه ترگمان] تجدید دیدار، افتضاح بود
[ترجمه گوگل]پیوستن یک شکست نافذ بود

8. Dudley was recalled in 158 and, despite his abysmal failures, was held in high esteem at court once again.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۵۸ به خاطر می آورد و با وجود شکست های his بار دیگر به دادگاه احترام گذاشته شد
[ترجمه گوگل]دادلی در سال 158 به یاد میآید و با وجود شکستهای شرمآورش، بار دیگر به دادگاه احترام گذاشته شد

9. The heat was abysmal, and so, according to them, was their set.
[ترجمه ترگمان]گرما افتضاح بود، و بنابراین، بنا به گفته آن ها، مجموعه آن ها بود
[ترجمه گوگل]گرما خشمگین بود، و به همین ترتیب، بر اساس آنها، مجموعه آنها بود

10. Surely, even by the abysmal standards of these people, we can survive without this organised slaughter?
[ترجمه ترگمان]مطمئنا، حتی با معیارهای بد این افراد، ما می توانیم بدون این کشتار سازماندهی شده جان سالم به در ببریم؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا، حتی از طریق استانداردهای خشمگین این افراد، ما بدون این کشتار سازمان یافته می توانیم زنده بمانیم؟

11. And, besides, everyone knows second terms are abysmal.
[ترجمه ترگمان]و به علاوه، همه می دونن که شرایط دوم افتضاح میشه
[ترجمه گوگل]و علاوه بر این، همه می دانند که شرایط دوم خشمگین است

12. It is abysmal that a gossip writer should use spiky chit-chat from anonymous donors to make money and notoriety for herself.
[ترجمه ترگمان]بسیار بد است که یک نویسنده شایعه باید از اهداکنندگان ناشناس برای کسب درآمد و بدنامی برای خود استفاده کند
[ترجمه گوگل]این خجالت آور است که یک نویسنده شایعه باید از تمویل ناشناس برای کسب پول و نشاط برای خودش استفاده کند

13. Their abysmal start is second only to the 1986 season, when they lost their first 13 games.
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع آن ها تنها در فصل ۱۹۸۶ است، زمانی که ۱۳ بازی خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]شروع خشم خود را فقط در فصل 1986 به پایان می رساند، زمانی که 13 بازی اول خود را از دست دادند

14. The Government's housing policy is abysmal.
[ترجمه ترگمان]سیاست مسکن دولت بسیار بد است
[ترجمه گوگل]سیاست مسکن دولت غم انگیز است

an abysmal hole in the mountain

سوراخی بسیار عمیق در کوهستان


abysmal poverty

فقر شدید


abysmal ignorance

جهل مرکب


پیشنهاد کاربران

بسیار بد

terrible =SYN
It mean very bad

( شکست ) مفتضح، خیلی بد


کلمات دیگر: