کلمه جو
صفحه اصلی

absentee


معنی : مالک غایب، شخص غایب
معانی دیگر : غایب، مالک غایب از ملک، مفقودالاثر

انگلیسی به فارسی

مالک غایب، غایب، مفقودالاثر، شخص غایب


غیبت، مالک غایب، شخص غایب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is absent, esp. from duty, work, or property.
مشابه: shirker, slacker, truant

- Due to the high number of absentees, work had to be discontinued.
[ترجمه ترگمان] با توجه به تعداد زیاد of، کار باید قطع می شد
[ترجمه گوگل] با توجه به تعداد زیادی از افراد غایب، کار باید متوقف شود
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to one who is absent.
مشابه: absent, truant

- The tenants claimed that the absentee landlord neglected the property.
[ترجمه ترگمان] The مدعی بودند که مالک absentee ملک را نادیده گرفته است
[ترجمه گوگل] مستاجران ادعا کردند که صاحب غیبت اموال را نادیده گرفته است

• one who is not present, one who is absent
an absentee is a person who should be in a particular place but who is not there.

مترادف و متضاد

مالک غایب (اسم)
absentee

شخص غایب (اسم)
absentee

not being present


Synonyms: absent,distant, oblivious, remote


جملات نمونه

1. absentee landlord
مالکی که در ملک خود زندگی نمی کند

2. a resident landlord takes better care of the land than an absentee landlord
ملاک ساکن در ملک،بهتر از ملاک غایب به زمین می رسد.

3. There was only one absentee because everybody knew the meeting was very important.
[ترجمه ترگمان]فقط یک فرد غایب بود چون همه می دانستند که جلسه خیلی مهم است
[ترجمه گوگل]تنها یک غیبت وجود داشت زیرا همه می دانستند که جلسه بسیار مهم است

4. The house has an absentee landlord, who visits the property once a year.
[ترجمه ترگمان]خانه اربابی دارد که سالی یک بار به ملک سر می زند
[ترجمه گوگل]این خانه صاحب غایب است که یک بار در سال به این ملک می رود

5. He was charged with being an absentee.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به فرد غایب بودن شد
[ترجمه گوگل]او متهم به غیبت شد

6. Absentee fathers will be forced to pay child maintenance.
[ترجمه ترگمان]پدران Absentee مجبور خواهند شد نگهداری کودک را بپردازند
[ترجمه گوگل]پدران بی گناه مجبور خواهند شد که فرزند را نگهداری کنند

7. She was the absentee landlord of her own body and mind.
[ترجمه ترگمان]او صاحب مسافرخانه و ذهن خودش بود
[ترجمه گوگل]او مالکان غیابی بدن و ذهن خود بود

8. Right fielder Raul Mondesi was the only absentee on Tuesday, when the Dodgers held their first full-squad workout.
[ترجمه ترگمان]مدافع راست رائول Mondesi تنها در روز سه شنبه بود، در حالی که تیم Dodgers اولین ورزش خود را در تیم برگزار کرد
[ترجمه گوگل]صاحب درست رائول Mondesi تنها غایب بود در روز سه شنبه، زمانی که Dodgers برگزار اولین تمرینات خود را کامل

9. Voice over Largely because of absentee owners, the gardens at Shotover have changed remarkably little.
[ترجمه ترگمان]صدای تا حد زیادی به خاطر مالکان absentee، باغ ها در Shotover به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]صدای بیش از حد به دلیل صاحبان غایب، باغ ها در Shotover تغییر قابل توجهی کمی است

10. You can also get an absentee ballot within three days if your application is received before Oct. 2
[ترجمه ترگمان]در صورتی که تقاضانامه تان قبل از ۲ اکتبر دریافت شود، می توانید در عرض سه روز یک برگه رای دریافت کنید
[ترجمه گوگل]اگر درخواست شما قبل از 2 اکتبر دریافت شد، می توانید در عرض سه روز از رای گیری غیابی دریافت کنید

11. Legislation was introduced to expropriate land from absentee landlords and redistribute it to peasants.
[ترجمه ترگمان]قانونگذاری به expropriate زمین از زمین داران absentee داده شد و توزیع آن را به دهقانان توزیع کرد
[ترجمه گوگل]قانون اساسی برای تخفیف زمین از مالکان غیبت و توزیع آن به دهقانان معرفی شد

12. Absentee landlords and large concentrations of landholdings were virtually eliminated.
[ترجمه ترگمان]مالکان زمین داران و غلظت های زیاد مالکان زمین عملا از بین رفتند
[ترجمه گوگل]مالکان بیگناه و غلظت های زیادی از زمین های زراعتی تقریبا حذف شدند

13. Perhaps the most surprising absentee from most general discussions of colour is its use in the visual arts.
[ترجمه ترگمان]شاید the absentee در اکثر بحث های عمومی استفاده از آن در هنرهای تجسمی است
[ترجمه گوگل]شاید شگفت انگیز ترین غایب از بحث های عمومی از رنگ استفاده از آن در هنرهای تجسمی است

14. An absentee ballot was counted in that race and moved the candidates further apart.
[ترجمه ترگمان]یک رای غیابی در آن مسابقه شمارش شد و کاندیداها را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]یک رای مخالف در این مسابقه محاسبه شد و نامزدها را از هم جدا کردند

15. Remaining tenants were more secure than hitherto. Absentee landlords and large concentrations of landholdings were virtually eliminated.
[ترجمه ترگمان]مستاجران باقی مانده تا به حال مطمئن تر شده بودند مالکان زمین داران و غلظت های زیاد مالکان زمین عملا از بین رفتند
[ترجمه گوگل]مستاجرین باقی مانده از قبل امن تر بودند مالکان بیگناه و غلظت های زیادی از زمین های زراعتی تقریبا حذف شدند

Absentee landlord.

مالکی که در ملک خود زندگی نمی‌کند.


پیشنهاد کاربران

نهفته ( هنگامی که به عنوان صفت برای شخصیت بکار برود. )


کلمات دیگر: