1. across the street
در آن سوی خیابان
2. across time
در طول زمان
3. across the board
سرتاسر،شامل همه،به طور کلی،کلا
4. come across
(معنی و غیره) واضح بودن
5. come across
1- اتفاقا ملاقات کردن،اتفاقا یافتن 2- (عامیانه - سخن و نوشته) رسا،آسان فهم 3- ( به دلخواه کسی دیگر) حرف زدن یا عمل کردن
6. cut across
میان بر زدن،اریب رفتن،از میان (چیزی) رد شدن،قیقاچ رفتن
7. get across
(معنی و غیره) رساندن،فهماندن،بیان کردن
8. get across
1- به وضوح بیان کردن،تفهیم کردن 2- فهمیدن،درک کردن
9. pop across (or down or out)
غفلتا آمدن یا رفتن
10. put across
(عامیانه) 1- فهماندن،بیان کردن 2- (با موفقیت یا با حیله) انجام دادن
11. run across
(اتفاقا به کسی یا چیزی) برخوردن
12. run across
(اتفاقا) برخوردن (به کسی یا چیزی)،ملاقات کردن
13. board sawed across
تخته هایی که از پهنا بریده شده اند
14. clouds fleeting across the sky
ابرهایی که با شتاب در آسمان حرکت می کنند.
15. he ran across an old friend in the street
در خیابان به یک دوست قدیمی برخورد.
16. he swam across the river
او با شنا عرض رودخانه را طی کرد.
17. heavy bars across prison windows
میله های کلفت (بر روی) پنجره های زندان
18. plague stalks across the land
طاعون سر تا سر ناحیه را فرا گرفته است.
19. she ran across the plow
او در راستای زمین شخم زده دوید.
20. the shop across the street
مغازه ی آن طرف خیابان
21. to stumble across some new evidence
اتفاقا به مدارک تازه ای برخوردن
22. we cut across the lawn
ما از میان چمن رد شدیم.
23. we slanted across the river
ما اریب از رودخانه رد شدیم.
24. we walked across country
ما در دشت و صحرا پیاده روی کردیم.
25. a smile bickered across her face
لبخندی بر چهره اش ظاهر شد.
26. a smile flickered across her face
لبخندی بر صورتش نقش بست.
27. a smile played across her lips
لبخندی بر لبانش نقش بست.
28. fighter planes swept across the sky
هواپیماهای جنگنده با سرعت از آسمان گذشتند.
29. four seams ran across the old man's forehead
چهار چین سرتاسر پیشانی پیرمرد را پوشانده بود.
30. he could remember across the years
او سالیان درازی را به خاطر داشت.
31. oil tankers plowed across the ocean
کشتی های نفتکش با تلاش اقیانوس را طی کردند.
32. soldiers were plodding across the muddy fields
سربازان با زحمت از میان زمین های گل آلود رد می شدند.
33. the chalk rasped across the blackboard
گچ بر روی تخته سیاه صدای گوشخراشی ایجاد کرد.
34. the lake lying across the border
دریاچه ای که مرز را قطع می کند
35. their armies poured across europe
لشگرهای آنان سرتاسر اروپا را فرا گرفتند.
36. then we came across an expansive glittering lake
سپس رسیدیم به یک دریاچه ی بزرگ و درخشان
37. to stretch pipes across a continent
در سرتاسر اقلیم لوله کشیدن
38. a curtain was stretched across the window
پرده ای در راستای پنجره آویخته شده بود.
39. dark clouds were scudding across the sky
ابرهای تیره آسمان را به سرعت می پیمودند.
40. genghis khan's army thundered across the near east
قشون چنگیزخان مثل رعد سرتاسر خاور نزدیک را پیمود.
41. he got his point across by way of illustration and interpretation
او از راه توضیح و تفسیر نکته ی خود را رساند.
42. he raced his car across the desert
در صحرا اتومبیل خود را به سرعت راند.
43. his meaning didn't come across
منظورش واضح نبود.
44. mina wiped her hand across her forehead
مینا دست خود را بر پیشانی خود مالید.
45. sunset colors were splashed across the sky
رنگ های غروب آفتاب در سرتاسر آسمان پراکنده شده بودند.
46. the house stood cater-corner across the square
خانه به حالت اریب در یک سوی میدان شهر قرار داشت.
47. the huge faults running across california
گسله های عظیمی که در سرتاسر کالیفرنیا امتداد دارد.
48. the old lady trudged across the snow
پیرزن از میان برف ها کشان کشان رد شد.
49. the pelicans were flopping across the sky
پلیکان ها بال می زدند و در آسمان پرواز می کردند.
50. they cut a canal across the desert
آنها از میان صحرا کانالی حفر کردند.
51. to lay one stick across another
یک چوب را به طور متقاطع روی چوب دیگر قرار دادن
52. he dared me to swim across the river
به من گفت اگر راست میگی تا آن طرف رودخانه شنا کن.
53. herein were many roads cut across the forest
در اینجا راه های زیادی وجود داشت که از وسط جنگل کشیده شده بودند.
54. on the way, we came across the carcass of a lion
در راه به جسد شیری بر خوردیم.
55. she gave me a ding across the ear!
او دنگی زد تو گوشم !
56. the island is 200 miles across
پهنای جزیره 200 مایل است.
57. to help a blind man across the street
مرد کوری را در گذشتن از خیابان کمک کردن
58. he failed to get his thoughts across
او نتوانست افکار خود را بیان کند.
59. the boy made a quick dart across the lawn
پسر مثل تیر از میان چمن رد شد.
60. the trials and tribulations of traveling across the african desert
سختی ها و مشقات سفر از میان صحرای افریقا
61. they decided to build a bridge across the river
تصمیم گرفتند پلی بر رودخانه بزنند.
62. he charged 500 tomans to row us across the river
500 تومان گرفت که ما را با قایق به آن سوی رودخانه ببرد.
63. the bow twanged and the arrow shot across
(چله ی) کمان ترنگید و تیر رها شد.
64. the shadow of an armed man slid across the wall
سایه ی مردی مسلح بر دیوار لغزید.
65. a boat that can trail three coal barges across the persian gulf
یک کشتی که می تواند سه دوبه ی زغال سنگ را در راستای خلیج فارس یدک بکشد.
66. searching for the fugitives, the police fanned out across the plain
افراد پلیس در جستجوی فراریان در سرتاسر دشت پراکنده شدند.
67. i took the blind man's hand and led him across the road
دست مرد کور را گرفتم و او را از جاده رد کردم.
68. the wind was blowing and the clouds were flitting across the sky
باد می وزید و ابرها به سرعت آسمان را می پیمودند.