1. absence of mind
عدم حضور ذهن،حواس پرتی
2. absence of trained mechanics
نبودن مکانیک های آموزش دیده
3. absence only with a doctor's certificate
غیبت فقط با گواهی دکتر
4. absence makes the heart grow fonder
دوری و دوستی
5. his absence was inconspicuous
غیبت او جلب توجه نکرد.
6. justifiable absence
غیبت موجه
7. an excused absence
غیبت موجه
8. during his absence
در غیاب او
9. in the absence of air
در صورت فقدان هوا
10. (h. adams) absolute liberty is the absence of restraints
آزادی مطلق عبارت است از نبودن محدودیت.
11. be conspicuous by one's absence
به وضوح غایب بودن،کاملا چشمگیر بودن عدم حضور کسی
12. a likely cause of his absence
علت احتمالی غیبت او
13. the assumed reason for his absence
علت احتمالی غیبت او
14. to take a leave of absence
مرخصی گرفتن
15. women are conspicuous by their absence in politics
حضور نداشتن زن ها در سیاست چشمگیر است.
16. he takes an occasional leave of absence
او به ندرت از مرخصی بدون حقوق استفاده می کند.
17. he was granted a week's leave of absence
به او یک هفته مرخصی دادند.
18. she fabricated a story to justify her absence
برای توجیه غیبت خود داستانی سرهم کرد.
19. he had to fudge an excuse for his absence
او مجبور شد برای غیبت خودش بهانه ای بتراشد.
20. A new manager was appointed during/in her absence.
[ترجمه ترگمان]در غیاب او یک مدیر جدید منصوب شد
[ترجمه گوگل]یک مدیر جدید در طول غیبت او / در زمان منصوب شد
21. Everyone remarked loudly on his absence.
[ترجمه ترگمان]همه در غیاب او با صدای بلند گفتند:
[ترجمه گوگل]هر کس در غیابش با صدای بلند گفت:
22. He excused his absence by saying that he was ill.
[ترجمه ترگمان]از غیبت او عذر خواست و گفت که بیمار است
[ترجمه گوگل]او گفت که او بیمار است
23. He was always absence in his mind.
[ترجمه محمدرضا] او همیشه حواس پرت بود
[ترجمه ترگمان]همیشه در ذهنش نبود
[ترجمه گوگل]او همیشه در ذهنش غایب بود
24. He tried to justify his absence with lame excuses.
[ترجمه ترگمان]می کوشید که غیبت او را با بهانه های ناقص توجیه کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد غرامت خود را با توجیه لنگی توجیه کند
25. She did not mention her mother's absence.
[ترجمه ترگمان]به غیبت مادرش اشاره نکرد
[ترجمه گوگل]او اشاره به عدم حضور مادرش را ذکر نکرده است
26. He was deputized as premier during the premier's absence.
[ترجمه ترگمان]در غیاب نخست وزیر به عنوان نخست وزیر منصوب شد
[ترجمه گوگل]او در دوران غیبت نخست وزیر، نخست وزیر بود
27. His illness accounts for his absence.
[ترجمه ترگمان] به خاطر غیبت اون، حساب بیماریش رو پرداخت می کنه …
[ترجمه گوگل]بیماری او برای غیبت او حساب می شود