1. hold in abomination
متنفر بودن (از)
2. visiting all those quarrelsome relatives was an abomination
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرت انگیز بود.
3. Foxhunting is an abomination.
[ترجمه ترگمان]Foxhunting چیز نفرت انگیزی است
[ترجمه گوگل]فاکس هانتینگ بی رحمی است
4. That new concrete building is an abomination.
[ترجمه ترگمان]آن ساختمان بتونی جدید مایه نفرت انگیزی است
[ترجمه گوگل]این ساختمان بتنی جدید، بی رحمانه است
5. He preached that slavery was an abomination.
[ترجمه ترگمان]او موعظه می کرد که بردگی یک عمل شنیع است
[ترجمه گوگل]او موعظه کرد که برده داری برهان است
6. She regarded smoking with abomination.
[ترجمه ترگمان]او سیگار را با نفرت می نگریست
[ترجمه گوگل]او سیگاری را با بی حوصلگی در نظر گرفت
7. His ruling may have been an abomination, but it was neither a high crime nor a misdemeanor.
[ترجمه ترگمان]حکومت او ممکن است این عمل شنیع بوده باشد، اما نه جنایتی بزرگ و نه تخطی از قانون
[ترجمه گوگل]حکم او ممکن است برهانى باشد، اما نه جرم و جنایتى بزرگ و نه تقصیرى نیست
8. One has committed abomination with his neighbor's wife and another has lewdly defiled his daughter-in-law And another in you has humbled his sister, his father's daughter.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نفرت زن همسایه خود و دیگری بی احترامی به عروسش را مرتکب شده است و دیگری در شما خواهر او، دختر پدرش را خوار کرده است
[ترجمه گوگل]یکی از همجنسگراان با همسایه همسرش را مرتکب شده است و دیگری همسرش را نابخرد می کند و دیگری در شما خواهر او، دختر پدرش را فروتگی کرده است
9. Hard by the bay was the abomination, the slave market at her door.
[ترجمه ترگمان]در کنار خلیج کار زشتی بود بازار برده در خانه او بود
[ترجمه گوگل]سختی در خلیج بی رحمی بود، بازار برده در داخل آن
10. His treatment of the children is an abomination.
[ترجمه ترگمان]رفتار او نسبت به بچه ها شرم آور است
[ترجمه گوگل]درمان او با کودکان، بی رحمانه است
11. For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه ترگمان]زیرا این راز برای خداوند مایه نفرت است؛ اما رازش با the است
[ترجمه گوگل]برای جنجال برانگیز رحمت خداوند است، اما راز او با صالح است
12. But Christians believed it an abomination to honor such a pagan god.
[ترجمه ترگمان]اما مسیحی ها به این اعتقاد داشتن که باعث افتخار این خدای کافر بودن
[ترجمه گوگل]اما مسیحیان اعتقاد داشتند که این بی احترامی است به افتخار چنین خدای قدیم
13. All I behold is an abomination.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می بینم یک چیز نفرت انگیز است
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که به نظر می رسد، بی رحمانه است
14. Abomination! Vile creatures! You will fall before Mab.
[ترجمه ترگمان]! Abomination - - - - - - - موجودات پست! تو قبل از \"مب\" سقوط می کنی
[ترجمه گوگل]مرده! موجودات فریبنده! شما قبل از Mab سقوط خواهید کرد
15. Reduced the damage dealt by the Sul'lithuz Abomination and Sul'lithuz Sandcrawler.
[ترجمه ترگمان]کاهش خسارت وارده توسط the lithuz Abomination و Sul lithuz Sandcrawler
[ترجمه گوگل]کاهش خسارت ناشی از ابلیس سلطانتیوز و سولاریتس سندکررول