1. The experts reluctantly acknowledged that their estimate of food costs was not accurate.
کارشناسان با اکرامه ه پذیرفتند که برآوردشان از هزینه های غذایی درست نبوده است
2. District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.
دادستان "هوگان" مرد را وادار کرد تا اقرار کند که در دادگاه دروغ گفته است
3. "I hate living alone," the bachelor acknowledged.
مرد مجرّد اعتراف کرد که: "از تنها زندگی کردن متنفرم"
4. to acknowledge a deed
اعتبار سندی را تایید کردن
5. he didn't acknowledge my presence
او حضور مرا نادیده گرفت.
6. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله وصول نامه ی شما را اعلام می داریم.
7. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله دریافت نامه ی شما را اعلام می داریم.
8. she did not acknowledge my greeting
سلام مرا نشنیده گرفت.
9. The family acknowledge the need for change.
[ترجمه ترگمان]خانواده نیاز به تغییر را تایید می کنند
[ترجمه گوگل]خانواده نیاز به تغییر را تصدیق می کنند
10. You must acknowledge the truth of her argument.
[ترجمه ترگمان]باید حقیقت استدلال او را تصدیق کنید
[ترجمه گوگل]شما باید حقیقت استدلال او را تأیید کنید
11. She refuses to acknowledge the need for reform.
[ترجمه ترگمان]او از قبول نیاز به اصلاحات خودداری می کند
[ترجمه گوگل]او از پذیرش نیاز به اصلاحات اجتناب می کند
12. It's a matter of common courtesy to acknowledge letters.
[ترجمه ترگمان]برای تصدیق نامه از ادب و نزاکت است
[ترجمه گوگل]این موضوع حسن نیت پذیری مشترک برای تایید نامه ها است
13. He never even bothered to acknowledge her presence.
[ترجمه پرستو واصلی] اون هیچ وقت حتی به خودش زحمت نداد از حضور او قدردانی کنه
[ترجمه ترگمان]حتی به خودش زحمت نداد که حضور او را تصدیق کند
[ترجمه گوگل]او هرگز حتی ناراحت شد تا حضور او را تأیید کند
14. I did not acknowledge that he had done anything wrong.
[ترجمه ترگمان]اعتراف نمی کردم که کار اشتباهی کرده باشد
[ترجمه گوگل]من تصدیق نکردم که او کاری انجام نداده است
15. This is to acknowledge your letter of June 199
[ترجمه ترگمان]این است که نامه شما را در مورد ۱۹۹ ژوئن تایید کنید
[ترجمه گوگل]این برای تایید نامه ای از ژوئن سال 199 است
16. You have to acknowledge that we live in a racist society.
[ترجمه ترگمان]شما باید تصدیق کنید که ما در جامعه نژادی زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]شما باید اذعان کنید که ما در یک جامعه نژادپرست زندگی می کنیم
17. She would be falsely modest not to acknowledge that she had come a very long way since those early days.
[ترجمه ترگمان]به دروغ می گفت که از روزه ای اول خیلی وقت پیش آمده است
[ترجمه گوگل]او نمیتواند تصور کند که او از همان روزهای اول بسیار طولانی بوده است
18. You are not obliged to acknowledge spent convictions.
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید عقاید خود را تصدیق کنید
[ترجمه گوگل]شما ملزم به تایید اعتقادات در دست نیست
19. Gradually he began to acknowledge his feelings of envy towards his mother.
[ترجمه ترگمان]کم کم داشت به احساساتش نسبت به مادرش اعتراف می کرد
[ترجمه گوگل]او به تدریج شروع به احساس حسادت نسبت به مادرش کرد
20. I acknowledge the truth of his statement.
[ترجمه ترگمان]من حقیقت اظهارات او را تصدیق می کنم
[ترجمه گوگل]من حقیقت بیانیه او را تایید می کنم
21. He holloed at me, but I didn't acknowledge him.
[ترجمه ترگمان]او به من نگاه کرد، اما من او را تصدیق نکردم
[ترجمه گوگل]او به من مراجعه کرد اما من او را قبول نکردم
22. Are you prepared to acknowledge your responsibility?
[ترجمه ترگمان]آماده ای به مسئولیت خودت اعتراف کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما آمادگی پذیرش مسئولیت خود را دارید؟