1. actually i am a weak boy
در واقع من پسر ضعیفی هستم.
2. he actually proved it
او عملا آن را ثابت کرد.
3. that country is nominally but not actually independent
آن کشور اسما مستقل است ولی نه بالفعل
4. a hypocrite pretends to be better and more religous than he actually is
آدم ریاکار خود را از آنچه که واقعا هست بهتر و مذهبی تر وانمود می کند.
5. people's perception of what you are is as important as what you actually are
استنباط مردم از آنچه که تو هستی همانقدر مهم است که آنچه که تو واقعا هستی.
6. But bombs are unbeliveable until they actually fall.
[ترجمه ترگمان]اما بمب ها منفجر می شوند تا اینکه واقعا سقوط کنند
[ترجمه گوگل]اما بمب ها تا زمانی که واقعا سقوط کنند، غیرقابل باورند
7. She actually seemed pleased to see him: most of her visitors she merely tolerated.
[ترجمه ترگمان]در واقع از دیدنش خوشحال به نظر می رسید؛ بیشتر مهمانان را فقط تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او واقعا خوشحال بود که او را بیشتر بازدید کنندگان خود را که او صرفا تحمل کرده بود دید
8. Level of education is actually quite a poor indicator of ability to run a business well.
[ترجمه ترگمان]سطح آموزش و پرورش در واقع یک شاخص ضعیف توانایی اداره یک کسب وکار است
[ترجمه گوگل]سطح آموزش و پرورش واقعا یک شاخص ضعیف از توانایی برای اجرای یک کسب و کار خوب است
9. Actually, it's I that owe you a lot.
[ترجمه ترگمان] راستش، خیلی بهت بدهکارم
[ترجمه گوگل]در واقع، این من است که شما را به مقدار زیادی بدهکار است
10. How much teaching do you actually do?
[ترجمه Sahar] در واقع تو چقدر تدریس می کنی ؟
[ترجمه ترگمان]شما واقعا چقدر این کار را انجام می دهید؟
[ترجمه گوگل]چقدر تدریس می کنی؟
11. They always say time changes things, but you actually have to change them yourself.
[ترجمه سروش] آنها همیشه می گویند زمان چیزها را تغییر میدهد، اما در واقع شما باید خودتان آنها را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه می گویند که زمان تغییر می کند، اما شما در واقع باید خودتان آن ها را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]آنها همیشه می گویند زمان تغییر چیزها، اما شما در واقع باید آنها را خودتان تغییر دهید
12. Well, what did she actually say?
[ترجمه آیدا] خوب، او در واقع چه می گفت؟
[ترجمه ترگمان]خب، اون واقعا چی گفت؟
[ترجمه گوگل]خوب، او واقعا چه گفت؟
13. The mobile phone business was actually his bread and butter.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار تلفن همراه در واقع نان و کره او بود
[ترجمه گوگل]کسب و کار تلفن همراه در واقع نان و کره بود
14. This suitcase looks heavy but actually it is very light.
[ترجمه ترگمان]این چمدان سنگین به نظر می رسد، اما در واقع بسیار سبک است
[ترجمه گوگل]این چمدان به نظر می رسد سنگین اما در واقع بسیار سبک است
15. She looks young, but she's actually 50.
[ترجمه ترگمان]او جوان به نظر می رسد، اما در واقع ۵۰ سالشه
[ترجمه گوگل]او جوان به نظر می رسد، اما او واقعا 50 سال دارد
16. I didn't want to say anything without actually reading the letter first.
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم بدون اینکه واقعا اول نامه را بخوانم، چیزی بگویم
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم چیزی بگویم، بدون آن که ابتدا نامه را بخوانم
17. It's not clear who actually pulled the trigger.
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که کی ماشه رو کشیده
[ترجمه گوگل]معلوم نیست که در واقع این ماشه را کشیده است
18. The gorgeous words,weak language,actually cannot replace what.
[ترجمه ترگمان]کلمات زیبا، زبان ضعیف، در واقع نمی توانند چیزی را جایگزین کنند
[ترجمه گوگل]کلمات زرق و برق دار، زبان ضعیف، در واقع نمی توانند چیزی را جایگزین کنند
19. I don't want to boast, but I can actually speak six languages.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم لاف بزنم، اما در واقع می توانم شش زبان حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم افتخار کنم، اما من واقعا می توانم شش زبان صحبت کنم