کلمه جو
صفحه اصلی

actually


معنی : واقعا، عملا، در حقیقت، بالفعل، فعلا
معانی دیگر : در عمل، در واقع

انگلیسی به فارسی

واقعاً، بالفعل، عملی، درحقیقت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: as a matter of fact; really.
مترادف: in fact, in reality, in truth, indeed, really, truly, truthfully
مشابه: de facto, literally, quite

- Are you actually going to eat all that?
[ترجمه hasti] ایا شما میروید همه چیز را میخورید؟
[ترجمه مبینا] آیا شما واقعا میخواهید همه آن را بخورید
[ترجمه مسعود] واقعا قصد داری همشو بخوری
[ترجمه کیانا] آیا شما درواقع قصد دارید همه ی آن را بخورید؟
[ترجمه -_-Soltan-_-] آیا شما واقعا میخاهید همه آنها را بخورید؟
[ترجمه 해스티] آیا شما در واقع می روید تا همه ی آن را بخورید؟
[ترجمه کوثر] در واقع شما خیال دارید همه آن را بخورید؟
[ترجمه محمد م] عامیانه : واقعا میخوای همشو بخوری ؟ رسمی : آیا واقعا قصد داری که همه آن را بخوری ؟
[ترجمه صادق] آیا واقعاً می خواهید همه اینها را بخورید؟
[ترجمه نیازعلی شمس] به راستی می خواهید هرچهرا که هست بخورید؟
[ترجمه ارنیکا] ایا واقعا قصد خوردن تمام انها رو دارید
[ترجمه بیگوم چفسلی] تو واقعا میخوای همشو بخوری؟
[ترجمه متین] واقعاً قصد داری همشو بخوری؟
[ترجمه Morteza.m] آیا واقعاً شما خیال دارید همه آنرا بخورید.
[ترجمه سلمان] آیا واقعاً قصد دارید همه ی آن ها را بخورید؟
[ترجمه ترگمان] واقعا میخوای همشو بخوری؟
[ترجمه گوگل] آیا شما در واقع همه چیز را می خورید؟
- He actually jumped out of the car as a joke.
[ترجمه ترگمان] اون واقعا از ماشین بیرون پرید
[ترجمه گوگل] او در واقع به عنوان شوخی از ماشین خارج شد
- Actually, I wasn't planning to invite him.
[ترجمه ترگمان] راستش، قصد نداشتم دعوتش کنم
[ترجمه گوگل] در واقع، من قصد نداشتم او را دعوت کنم

(2) تعریف: although one would not expect it; surprisingly.
مترادف: in fact, in reality
مشابه: really

- Actually, it can get quite cold at night in the desert.
[ترجمه ترگمان] در واقع، شب در صحرا خیلی سرد خواهد بود
[ترجمه گوگل] در حقیقت، می تواند در شب در کویر کاملا سرد شود

• in fact, practically; truthfully
you use actually to indicate that a situation exists in real life or to emphasize that it is true or correct.
you can also use actually as a way of being more polite, especially when you are correcting or contradicting someone, advising them, or introducing a new topic of conversation.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] در حقیقت، واقعا، بالفعل، واقعیت، فعلیت

مترادف و متضاد

truly real, existent


Synonyms: absolutely, as a matter of fact, de facto, genuinely, indeed, in fact, in point of fact, in reality, in truth, literally, really, veritably, very


واقعا (قید)
actually, really, indeed, quite, simply, verily, bodily, veritably

عملا (قید)
actually, practically

در حقیقت (قید)
actually, yea

بالفعل (قید)
actually, really, de facto, ipso facto

فعلا (قید)
actually, indeed, now, presently, nonce

جملات نمونه

Actually I am a weak boy.

در واقع من پسر ضعیفی هستم.


Actually, he was not interested in coming.

واقعاً علاقه‌ای به آمدن نداشت.


He actually proved it.

او عملاً آن را ثابت کرد.


that country is nominally but not actually independent

آن کشور به‌صورت ظاهر مستقل است؛ ولی نه بالفعل


1. actually i am a weak boy
در واقع من پسر ضعیفی هستم.

2. he actually proved it
او عملا آن را ثابت کرد.

3. that country is nominally but not actually independent
آن کشور اسما مستقل است ولی نه بالفعل

4. a hypocrite pretends to be better and more religous than he actually is
آدم ریاکار خود را از آنچه که واقعا هست بهتر و مذهبی تر وانمود می کند.

5. people's perception of what you are is as important as what you actually are
استنباط مردم از آنچه که تو هستی همانقدر مهم است که آنچه که تو واقعا هستی.

6. But bombs are unbeliveable until they actually fall.
[ترجمه ترگمان]اما بمب ها منفجر می شوند تا اینکه واقعا سقوط کنند
[ترجمه گوگل]اما بمب ها تا زمانی که واقعا سقوط کنند، غیرقابل باورند

7. She actually seemed pleased to see him: most of her visitors she merely tolerated.
[ترجمه ترگمان]در واقع از دیدنش خوشحال به نظر می رسید؛ بیشتر مهمانان را فقط تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او واقعا خوشحال بود که او را بیشتر بازدید کنندگان خود را که او صرفا تحمل کرده بود دید

8. Level of education is actually quite a poor indicator of ability to run a business well.
[ترجمه ترگمان]سطح آموزش و پرورش در واقع یک شاخص ضعیف توانایی اداره یک کسب وکار است
[ترجمه گوگل]سطح آموزش و پرورش واقعا یک شاخص ضعیف از توانایی برای اجرای یک کسب و کار خوب است

9. Actually, it's I that owe you a lot.
[ترجمه ترگمان] راستش، خیلی بهت بدهکارم
[ترجمه گوگل]در واقع، این من است که شما را به مقدار زیادی بدهکار است

10. How much teaching do you actually do?
[ترجمه Sahar] در واقع تو چقدر تدریس می کنی ؟
[ترجمه ترگمان]شما واقعا چقدر این کار را انجام می دهید؟
[ترجمه گوگل]چقدر تدریس می کنی؟

11. They always say time changes things, but you actually have to change them yourself.
[ترجمه سروش] آنها همیشه می گویند زمان چیزها را تغییر میدهد، اما در واقع شما باید خودتان آنها را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه می گویند که زمان تغییر می کند، اما شما در واقع باید خودتان آن ها را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]آنها همیشه می گویند زمان تغییر چیزها، اما شما در واقع باید آنها را خودتان تغییر دهید

12. Well, what did she actually say?
[ترجمه آیدا] خوب، او در واقع چه می گفت؟
[ترجمه ترگمان]خب، اون واقعا چی گفت؟
[ترجمه گوگل]خوب، او واقعا چه گفت؟

13. The mobile phone business was actually his bread and butter.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار تلفن همراه در واقع نان و کره او بود
[ترجمه گوگل]کسب و کار تلفن همراه در واقع نان و کره بود

14. This suitcase looks heavy but actually it is very light.
[ترجمه ترگمان]این چمدان سنگین به نظر می رسد، اما در واقع بسیار سبک است
[ترجمه گوگل]این چمدان به نظر می رسد سنگین اما در واقع بسیار سبک است

15. She looks young, but she's actually 50.
[ترجمه ترگمان]او جوان به نظر می رسد، اما در واقع ۵۰ سالشه
[ترجمه گوگل]او جوان به نظر می رسد، اما او واقعا 50 سال دارد

16. I didn't want to say anything without actually reading the letter first.
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم بدون اینکه واقعا اول نامه را بخوانم، چیزی بگویم
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم چیزی بگویم، بدون آن که ابتدا نامه را بخوانم

17. It's not clear who actually pulled the trigger.
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که کی ماشه رو کشیده
[ترجمه گوگل]معلوم نیست که در واقع این ماشه را کشیده است

18. The gorgeous words,weak language,actually cannot replace what.
[ترجمه ترگمان]کلمات زیبا، زبان ضعیف، در واقع نمی توانند چیزی را جایگزین کنند
[ترجمه گوگل]کلمات زرق و برق دار، زبان ضعیف، در واقع نمی توانند چیزی را جایگزین کنند

19. I don't want to boast, but I can actually speak six languages.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم لاف بزنم، اما در واقع می توانم شش زبان حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم افتخار کنم، اما من واقعا می توانم شش زبان صحبت کنم

پیشنهاد کاربران

عملا

فعلاً

در واقع ، واقعا.

همانا

به راستی، در واقع، درحقیقت

دوستان معادل های غلط برای این لغت در نظر نگیرید تمام شکل های مربوط به این کلمه formal است
1 actually �بطور راست ( در فارسی بطور اصطلاحی میگیم الحق😂/راستش . . . ( در اول جمله معمولا )
2 actual � راستین ( صفت )
3 actuality � راست ( اسم )
/ actualities � راستیات
/in actuality به راستی
از تموم این معنی ها فقط همون adv در عامیانه بیشتر کاربرد دار
حالشو ببرید با معنی درست 😁❤️

واقعاً - در واقع

In fact

در واقع، حقیقتاً، در حقیقت، راستش😉

در واقع

به راستی

در واقع
در حقیقت

حتماً

حقیقتاً


راستش

راستی

عامیانه: راستش
ادبی: در واقع

معمولا

در واقع
حقیقتش

واقعاً

اتفاقا

در حقیقت . عملا

والّا
راستش

راستشو بخوای

در واقع ، در عمل ، واقعا
there are lots of people there who can actually help you
اون جا افراد زیادی هستند که می توانند واقعا بهت کمک کنن🏄🏻‍♂️🏄🏻‍♂️
تجربی 95 ، زبان 95 ، هنر 94

واقعیتش

عجالتا"
بی زحمت


راستی یا
راستش را بخواهی

I think actually means really

درواقع ، در حقیقت ، راستش🙃

AK. chuh. lee 🇬🇧
AK. shoo. uh. lee 🇱🇷


کلمات دیگر: