کلمه جو
صفحه اصلی

dereliction


معنی : رها سازی، ترک، خبط، فتور و سستی
معانی دیگر : دورافکنی، دوراندازی، متروکه سازی، واهشتگی، ول شدگی، بی صاحبی، ویرانی، ترک شدگی، قصور، کوتاهی (در انجام وظیفه)، پرویش، مسامحه، ولنگاری، سست کاری، کوته کاری

انگلیسی به فارسی

ترک، رهاسازی، فتور و سستی


تعطیلات، فتور و سستی، ترک، خبط، رها سازی


انگلیسی به انگلیسی

• neglecting of one's duty, negligence; abandonment, desertion
if a building or a piece of land is in a state of dereliction, it is deserted or abandoned.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] متروکه سازی عقب نشینی یا پس روی آب از دریا یا سایر توده های آب، به طوری که زمین به صورت خشک رها شود . مقایسه شود با : باقی مانده – بر جامانده .

مترادف و متضاد

رها سازی (اسم)
abandon, triggering, emancipation, abandonment, dereliction, quit

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

خبط (اسم)
dereliction, error, mistake, rascality, blunder, boner, gaffe

فتور و سستی (اسم)
dereliction

abandonment


Synonyms: forsaking, desolation, relinquishment, desertion


delinquency


Synonyms: negligence, evasion, nonperformance, carelessness


جملات نمونه

1. dereliction of duty
کوتاهی در انجام وظیفه

2. in cabinet, hossein was reprimanded for dereliction of duty
در نشست کابینه حسین به خاطر کوتاهی در انجام وظیفه مورد بازخواست قرار گرفت.

3. the building is now in a state of dereliction
اکنون ساختمان به حالت متروکه درآمده است.

4. He pleaded guilty to wilful dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر سرپیچی از وظیفه گناهکار بود
[ترجمه گوگل]او محکوم به اذیت و آزار و اذیت و وظیفه کرد

5. What you did was a grave dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]کاری که کردی این بود که از وظیفه سرپیچی کردی
[ترجمه گوگل]آنچه شما انجام دادید، محرومیت جدی وظیفه بود

6. He was degraded from office for his dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]به خاطر سرپیچی از وظیفه، از دفتر پست شده بود
[ترجمه گوگل]او برای از بین بردن وظیفه اش از دفتر رها شده بود

7. The police officers were found guilty of serious dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس به خاطر سرپیچی از وظیفه، گناهکار شناخته می شدند
[ترجمه گوگل]افسران پلیس مجرم شناختن وظیفه شدند

8. The previous owners had rescued the building from dereliction.
[ترجمه ترگمان]صاحبان قبلی این ساختمان را از فقر نجات داده بودند
[ترجمه گوگل]صاحبان قبلی ساختمان را از نادیده گرفتن نجات دادند

9. The level of vandalism and dereliction should also be noted.
[ترجمه ترگمان]سطح خرابکاری و خرابی نیز باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]سطح تخریب و خرابکاری نیز باید ذکر شود

10. Marchant builds up a factual record of dereliction in Stepney with the intention of conveying a sense of loss.
[ترجمه ترگمان]marchant یک سابقه حقیقی از فرار را در Stepney با قصد انتقال حس از دست دادن ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]Marchant یک رکورد واقعی در مورد استعفای در Stepney ایجاد می کند تا قصد انتقال احساس از دست دادن را داشته باشد

11. The officer in charge was cleared of dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]افسر مسئول از سرپیچی از وظیفه تبرئه شد
[ترجمه گوگل]مأمور مأمور از تخلف وظیفه پاک شد

12. That is a gross dereliction of duty.
[ترجمه ترگمان]این سرپیچی از وظیفه است
[ترجمه گوگل]این ناامیدی ناشی از وظیفه است

13. Its dereliction over the past two years had been a constant topic of conversation.
[ترجمه ترگمان]اما از دو سال گذشته موضوع اصلی گفتگو بود
[ترجمه گوگل]تعطیلی آن در طی دو سال گذشته موضوع بحث و گفتگو بوده است

14. More buildings were reclaimed from dereliction, more dormitories built for the resettlers flooding in daily, more facilities provided.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های بیشتری از خرابی یا خوابگاه ها بیشتر که برای سیل resettlers در هر روز ساخته شده بود، مرمت شدند و امکانات بیشتری نیز فراهم شد
[ترجمه گوگل]ساختمان های بیشتر از بی اعتبار شدن احیا شد، خوابگاه های بیشتری برای روزنامهای که روز به روز باز می شود، امکانات بیشتری ارائه می شود

15. The old railway cottages were in a state of dereliction.
[ترجمه ترگمان]کلبه های قدیمی راه آهن در وضع بدی قرار داشت
[ترجمه گوگل]کلبه های راه آهن قدیمی در حالت بی اعتبار بودند

The building is now in a state of dereliction.

اکنون ساختمان به حالت متروکه درآمده است.


dereliction of duty

کوتاهی در انجام وظیفه



کلمات دیگر: