کلمه جو
صفحه اصلی

derelict


معنی : کشتی متروکه، متروک، بی سرپرست، ترک شده بوسیله مالک یا قیم
معانی دیگر : (چیزی که توسط صاحبش دور افکنده شده باشد) دورافکنده، ترک شده، رها شده، واهشته، بی صاحب، ول شده، متروکه، ویران، (کسی که در انجام وظیفه کوتاهی کند) وظیفه نشناس، مسامحه کار، پرویشگر، ولنگار، سست کار، کوتاهکار، (آدم بی چیز و بی کار) ولگرد، بیکاره، مطرود

انگلیسی به فارسی

تعطیلات، کشتی متروکه، بی سرپرست، متروک، ترک شده بوسیله مالک یا قیم


متروک، ترک‌شده به‌وسیله‌ی مالک یا قیم، بی‌سرپرست، کشتی متروکه


انگلیسی به انگلیسی

• ship abandoned at sea; abandoned property; one who neglects duty, one who is negligent; vagrant, tramp
abandoned, forsaken, neglected
a derelict building or area of land has not been used for some time and is in a bad condition.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] متروک الف) قطعه ای از خشکی که توسط متروکه سازی تشکیل شده است . ب) هر ملکی که در دریا رها شده باشد که معمولاً دارای ابعاد کافی جهت ممانعت از کشتی رانی می باشد .
[حقوق] (مال) متروک، بی صاحب، شخص بی خانمان

مترادف و متضاد

کشتی متروکه (اسم)
derelict

متروک (صفت)
abandoned, obsolete, left, forlorn, desolate, derelict, lonely, antiquated, lorn

بی سرپرست (صفت)
derelict

ترک شده به وسیله مالک یا قیم (صفت)
derelict

careless, negligent


Synonyms: behindhand, delinquent, disregardful, irresponsible, lax, regardless, remiss, slack, undependable, unreliable, untrustworthy


Antonyms: careful, caring


deserted, forsaken


Synonyms: abandoned, castoff, desolate, dilapidated, dingy, discarded, faded, lorn, neglected, ownerless, relinquished, ruined, run-down, seedy, shabby, solitary, threadbare, uncouth


Antonyms: improved, populated


destitute or down-and-out person


Synonyms: beggar, bum, castaway, dawdler, drifter, floater, grifter, hobo, ne’er-do-well, outcast, renegade, skidrow bum, stiff, stumblebum, tramp, vagabond, vagrant


جملات نمونه

a derelict house

خانه‌ی متروکه


a derelict farm

مزرعه‌ی متروکه


1. a derelict farm
مزرعه ی متروکه

2. a derelict house
خانه ی متروکه

3. a derelict ship belongs to whoever finds it
کشتی متروکه به هرکس که آن را بیابد تعلق خواهد داشت.

4. he was derelict in the performance of his duties
او در انجام وظایف خود کوتاهی می کرد.

5. to be derelict
قصور کردن،کوتاهی کردن

6. The land lay derelict for ten years.
[ترجمه ترگمان]زمین برای ده سال متروک افتاده بود
[ترجمه گوگل]زمین برای ده سال به زمین افتاده است

7. The theatre has been left to stand/lie derelict.
[ترجمه ترگمان]تئاتر برای ایستادن و دراز کشیدن رها شده است
[ترجمه گوگل]تئاتر باقی مانده است که در معرض تحریم قرار بگیرد

8. The ship is derelict long.
[ترجمه سید هیراد صادقی] این کشتی متروکه است
[ترجمه ترگمان]کشتی متروکه است
[ترجمه گوگل]کشتی غرق شده است

9. Her body was found dumped in a derelict warehouse less than a mile from her home.
[ترجمه سید هیراد صادقی] کالبد او ( جسد او ) در یک انبار که متروکه بود و کمتر از یک مایلی خانه اش پیدا شده بدد
[ترجمه ترگمان]جسدش در یک انبار متروکه در کم تر از یک مایلی خانه اش پیدا شده بود
[ترجمه گوگل]بدن او در یک انبار تخلیه کمتر از یک مایل از خانه اش تخلیه شد

10. The houses were made derelict by the fire.
[ترجمه ترگمان]خانه ها متروک و متروک گشته بودند
[ترجمه گوگل]خانه ها توسط آتش خاموش شده اند

11. Derelict inner - city sites could be sold off cheaply for housing.
[ترجمه ترگمان]جایگاه های داخلی derelict را می توان به قیمت ارزان برای مسکن به فروش رساند
[ترجمه گوگل]سایت های داخلی در معرض فروش می توانند به قیمت مسکن ارزان شوند

12. Existing derelict land is needed for greening the cities.
[ترجمه ترگمان]زمین های متروک موجود برای سبز کردن شهرها نیاز است
[ترجمه گوگل]زمین لرزه موجود برای سبز کردن شهرهای مورد نیاز است

13. Glasgow's industrial history has left many large derelict sites.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه صنعتی گلاسگو بسیاری از اماکن متروک را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]تاریخ صنعتی صنعتی گلاسکو بسیاری از سایت های بزرگ زلزله را ترک کرده است

14. Continue past the derelict wall to the footbridge.
[ترجمه ترگمان]از کنار دیوار متروک به پل پیاده رو ادامه بده
[ترجمه گوگل]ادامه دیوار تخلیه را به پیاده رو ادامه دهید

15. The former had come to Chant in a derelict house in Clerkenwell; about that there was no ambiguity.
[ترجمه ترگمان]قبل از این بود که در خانه متروکه به آواز خواندن من گوش دهد؛ در این مورد هیچ گونه ابهام و ابهام وجود نداشت
[ترجمه گوگل]سابق در Chant در یک خانه خالی در Clerkenwell آمده بود؛ در مورد آن ابهام وجود ندارد

16. Today the site of the Mill is derelict.
[ترجمه ترگمان]امروزه محل میل متروک است
[ترجمه گوگل]امروزه محل کار میل است

17. It includes many derelict industrial sites from the north-west Leicestershire coalfield, including spoil heaps.
[ترجمه ترگمان]این منطقه شامل بسیاری از مکان های متروک صنعتی از ناحیه شمال غربی Leicestershire coalfield از جمله heaps است
[ترجمه گوگل]این شامل بسیاری از سایت های صنعتی متفرقه از ناحیه شمال باختری Leicestershire، از جمله گه های خراب

A derelict ship belongs to whoever finds it.

کشتی متروکه به هرکس که آن را بیابد تعلق خواهد داشت.


to be derelict

قصور کردن، کوتاهی کردن


He was derelict in the performance of his duties.

او در انجام وظایف خود کوتاهی می‌کرد.


He too joined a band of homeless derelicts.

او نیز به دست‌های از ولگردان بی‌خانمان ملحق شد.


پیشنهاد کاربران

بی سرپرست

بی کس و کار

کلنگی

بی خانمان. فقیر
derelicts who could fit all their possessions in a paper bag

بی خانمان، کارتن خواب
a person without a home, job, or property
مخروبه، متروکه
A deserted/abandoned ship
, worn and broken down by hard use or for being neglected

وظیفه نشناس، مسامحه کار
derelict mother
مادر بی مسئولیت/وظیفه نشناس

✔️ ( چیزی که توسط صاحبش دور افکنده شده باشد ) دورافکنده

The theatre has been left to stand derelict

به امان خدا رها شده

derelict ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: متروکه
تعریف: ویژگی کالا یا شناوری که عمداً یا به دلایل ایمنی یا شرایط جوّی در دریا رها شده باشد


کلمات دیگر: