کلمه جو
صفحه اصلی

deluge


معنی : سیل، طوفان، غرق کردن، طوفان ایجاد کردن
معانی دیگر : باران سیل آسا، سیل بار، رگبار، انبوهی از هرچیز، سیل زده کردن، (آب) فرا گرفتن، (مجازی) فروباریدن، (مثل سیل) سرازیر شدن، سیل بزرگ، ابر سیل (از flood قوی تر است)، تنداب، فراگیراب

انگلیسی به فارسی

سیل، طوفان، غرق کردن، طوفان ایجاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• flood, inundation, drenching rain; anything that overwhelms like a flood
flood, inundate, soak; overwhelm
a deluge is a sudden, very heavy fall of rain.
a deluge of things is a very large number of them which arrive at the same time.
if you are deluged with things, a very large number of them arrive at the same time.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سیل بزرگ سیلاب یا زیر آب رفتن خشکی. خصوصاً توفان نوح.

مترادف و متضاد

Synonyms: avalanche, barrage, cataclysm, cataract, drencher, flux, inundation, niagara, overflowing, overrunning, pour, rush, spate, torrent


inundate with water


Synonyms: douse, drench, drown, engulf, flood, flush, gush, overflow, overrun, overwhelm, pour, sluice, soak, sop, souse, stream, submerge, swamp, wet, whelm


overwhelm


سیل (اسم)
sill, flood, spate, torrent, flux, deluge, overflow, mudflow

طوفان (اسم)
gale, storm, flood, typhoon, hurricane, deluge

غرق کردن (فعل)
flood, deluge, drown, whelm

طوفان ایجاد کردن (فعل)
deluge

downpour, flood of something


Synonyms: abound, crowd, engulf, flood, glut, inundate, overcome, overcrowd, overload, overrun, oversupply, snow, snow under, swamp, teem


جملات نمونه

1. a deluge of letters invaded the radio station
سیلی از نامه به ایستگاه رادیو سرازیر شد.

2. drought and deluge happened alternately
خشکسالی و سیل و توفان به تناوب روی می داد.

3. after us the deluge
ما که رفتیم هرچه می خواهد بشود

4. suddenly, the rain turned into a deluge
ناگهان باران به رگبار شدید تبدیل شد.

5. This little stream can become a deluge when it rains heavily.
[ترجمه ترگمان]این نهر کوچک وقتی باران می بارد، باران می بارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که باران شدید، این جریان کوچک می تواند یک سیلاب باشد

6. The spring thaw caused the river to deluge the region.
[ترجمه ترگمان]آب شدن بهار باعث جاری شدن سیل در این منطقه شد
[ترجمه گوگل]گرم شدن بهار باعث شد که رودخانه منطقه را غرق کند

7. A deluge of manuscripts began to arrive in the post.
[ترجمه ترگمان]سیلی از دست نوشته ها شروع به وارد شدن در پست کرد
[ترجمه گوگل]باران از خط مقدم ها به پست رسید

8. Viewers sent a deluge of complaints about the show.
[ترجمه ترگمان]بینندگان سیلی از شکایات را در مورد این برنامه ارسال کردند
[ترجمه گوگل]تماشاگران از شکایات در مورد نمایش نشان داده اند

9. About a dozen homes were damaged in the deluge.
[ترجمه ترگمان]در حدود دوازده خانه در رگبار، آسیب دیده بودند
[ترجمه گوگل]حدود دوازده خانه در سیلاب آسیب دیده اند

10. This has brought a deluge of criticism.
[ترجمه ترگمان]این موضوع سیل انتقادها را برانگیخته است
[ترجمه گوگل]این موجب انتقاد شد

11. A deluge of medals somehow makes the effort look more meaningful, no matter how little valor accompanies it.
[ترجمه ترگمان]سیلی از مدال ها به گونه ای باعث می شود تا این تلاش معنی دار به نظر برسد، مهم نیست که چه میزان شجاعت کمی همراه با آن باشد
[ترجمه گوگل]غرق شدن از مدال به نحوی باعث می شود که تلاش بیشتر معنادار باشد، مهم نیست که چقدر کمی از آن باقی مانده است

12. A deluge of tropical rain fell on us an hour later.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد بارانی از باران استوایی به ما رسید
[ترجمه گوگل]یک بار باران باران گرمسیری یک ساعت بعد به ما رسید

13. A rancher who heard the deluge coming loaded his family in his truck and began to dash to safety.
[ترجمه ترگمان]یک مزرعه دار که صدای طوفان را شنید، خانواده اش را در وانت خود پر کرد و به جای امنی رفت
[ترجمه گوگل]یک خرگوش که صدای باران را می شنید، خانواده اش را در کامیون خود بارگذاری می کرد و به ایمنی شروع می کرد

14. Are your savings being eroded by the deluge of bills that arrive every month?
[ترجمه ترگمان]آیا پس انداز خود را با سیل لوایحی که هر ماه می رسند، از بین می برند؟
[ترجمه گوگل]آیا صرفه جویی های شما توسط تخریب صورتحساب هایی که هر ماه می رسند تخریب می شوند؟

15. The week before, a monsoonal deluge had swept through the river valley.
[ترجمه ترگمان]یک هفته پیش، باران موسمی در سراسر دره جریان داشت
[ترجمه گوگل]هفته پیش، یک بارسا از طریق دره رودخانه عبور کرد

16. He would lend himself to a deluge; she would imagine water gushing into a basin.
[ترجمه ترگمان]او خود را به یک سیل می رساند؛ او تصور می کرد که آب در کاسه آب می ریزد
[ترجمه گوگل]او خود را قربانی می کند او تصور می کند که آب به یک حوضچه برسد

17. Dotson was on the road during the deluge, and said he couldn't believe it when he heard the news.
[ترجمه ترگمان]Dotson در جاده سیل راه افتاد و گفت که وقتی اخبار را شنید نمی تواند باور کند
[ترجمه گوگل]دتسون در جریان غرق شدن در جاده بود و گفت هنگامی که خبرش را شنید نمی توانست باور کند

Suddenly, the rain turned into a deluge.

ناگهان باران به رگبار شدید تبدیل شد.


A deluge of letters invaded the radio station.

سیلی از نامه به ایستگاه رادیو سرازیر شد.


The village was deluged with muddy water.

آب گل‌آلود دهکده را فرا گرفت.


We were deluged with phone calls.

ما را تلفن باران کردند.


اصطلاحات

the Deluge

(انجیل) طوفان نوح (Noah's flood هم می‌گویند)


پیشنهاد کاربران

حجم عظیمی از . . .
مقدار زیادی از . . .
انبوهی از . . .
سیلی از . . .


کلمات دیگر: