کلمه جو
صفحه اصلی

dressage


نمایش سوارکاری (اسب)

انگلیسی به فارسی

نمایش سوارکاری (اسب)


جادوگری


انگلیسی به انگلیسی

• series of exercises done by a horses
dressage consists of making the horse you are riding perform controlled movements in response to your signals, especially in a competition.

جملات نمونه

1. The other disciplines are dressage and the three-day event.
[ترجمه ترگمان]رشته های دیگر درساژ و رویداد سه روزه هستند
[ترجمه گوگل]رشته های دیگر عبارتند از جادوگر و رویداد سه روزه

2. The dressage, all discipline and control.
[ترجمه ترگمان]درساژ، همه نظم و کنترل
[ترجمه گوگل]جادوگر، همه انضباط و کنترل

3. In dressage, the event is much more elegant, with horses and riders performing in silence trying to complete predetermined moves.
[ترجمه ترگمان]در درساژ، این رویداد بسیار ظریف است، با اسب ها و سوارانی که در سکوت برای کامل کردن حرکت های از پیش تعیین شده عمل می کنند
[ترجمه گوگل]در جاده، این رویداد بسیار ظریف است، با اسب ها و سواران در سکوت در تلاش برای تکمیل حرکت از پیش تعیین شده است

4. Such horses are hopeless at dressage, because they always decide what we should do before we ask them.
[ترجمه ترگمان]این اسب ها در درساژ نا امید هستند، چون آن ها همیشه تصمیم می گیرند قبل از اینکه از آن ها بپرسیم چه کار باید بکنیم
[ترجمه گوگل]این اسب ها در جاده ها ناامید هستند؛ چرا که همیشه تصمیم می گیرند که ما باید قبل از اینکه از آنها بپرسیم چه اتفاقی می افتد

5. When Bubbles isn't being a mini dressage horse, she is busy as a driving pony.
[ترجمه ترگمان]وقتی حباب کوچک با اسب اسب حرکت نمی کند، سرش به اندازه یک اسب پیاده است
[ترجمه گوگل]هنگامی که حباب ها اسب کوچکی نیست، او به عنوان یک تسویه حساب رانندگی مشغول است

6. Competition dressage was for other people - the newly rich and their daughters.
[ترجمه ترگمان]dressage رقابت برای افراد دیگر بود - ثروتمندان و دخترانشان
[ترجمه گوگل]مسابقه رقابت برای سایر افراد - تازه غنی و دخترانشان بود

7. Manifesto the dressage horse had this problem.
[ترجمه ترگمان] پس اسب با اسب چه مشکلی داشت
[ترجمه گوگل]این مسئله باعث شده است که اسب مسابقه ای را به نمایش بگذارد

8. For the first time, all the medalists in dressage were women.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار، همه برندگان مدال in زن بودند
[ترجمه گوگل]برای اولین بار، تمام مدال های زنانه در رقابت ها زنان بودند

9. The growth in popularity of international dressage has been dynamic.
[ترجمه ترگمان]رشد محبوبیت درساژ بین المللی پویا است
[ترجمه گوگل]رشد محبوبیت جلب توجه بین المللی پویا بوده است

10. The figures asked in Dressage tests are the voltes, the serpentines and the figures of eight.
[ترجمه ترگمان]ارقامی که در آزمون های Dressage پرسیده شد عبارتند از: voltes، the و ارقام هشت
[ترجمه گوگل]چهره های مورد نظر در آزمون های Dressage عبارتند از ولتاژ، مارپنتین و ارقام هشت

11. It is a very exciting time for both dressage and para - equestrian dressage.
[ترجمه ترگمان]زمان بسیار هیجان انگیزی برای درساژ و dressage - equestrian است
[ترجمه گوگل]این زمان بسیار هیجان انگیز برای جادوگر و جادوگر است

12. In dressage competitions, the judges deduct a fair number of points for crookedness .
[ترجمه ترگمان]در مسابقات درساژ، داوران تعداد زیادی از نقاط را برای crookedness کسر می کنند
[ترجمه گوگل]در مسابقات قایقرانی، قضات شمار قابل توجهی از نقاط کروی را محاسبه می کنند

13. Dressage is a French word that means the training of an animal.
[ترجمه ترگمان]Dressage یک واژه فرانسوی است که به معنای آموزش یک حیوان است
[ترجمه گوگل]پیاده روی یک کلمه فرانسوی است که به معنی آموزش یک حیوان است

14. They have won over 100 rosettes together in dressage competitions up and down Britain.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از ۱۰۰ مدال در مسابقات درساژ و پایین بریتانیا کسب کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از 100 گل رز را در مسابقات قایقرانی به بالا و پایین بریتانیا برده اند

پیشنهاد کاربران

خرامش یا درساژ
حرکات نمایشی اسب که با تغییر تن صدا و اشاره سوارکار باید اسب طبق آموخته هاش حرکاتی مثل جلو رفتن، چرخیدن، ایستادن، پرش، تعظیم یا حرکاتی در حالت قدم، یورتمه و تاخت ملایم رو انجام بده.
معمولا داور ها از نمره ۱ تا ۱۰ به اسب و سوار میدن.
ظاهر اسب و تجهیزات هم تاثیر درصدی داره
که ست هستن - > پا بند، افسار، کلاه، پد زین، زین.
معمولا از اسب های مطیع و آروم استفاده میشه تا در حین درساژ و تمرین بد رفتاری و خشنی نشون نده.
معمولا سوار باید سعی کنه که ارتباط ذهنی با اسب برقرار کنه و کمترین حرکات فیزیکی مخصوصا برای کنترل به جلو، چپ و راست از افسار استفاده نکنه.

dressage ( ورزش )
واژه مصوب: خرامش
تعریف: رشته ای در ورزش سوارکاری که در آن سوار اسب خود را به اجرای مجموعه حرکات دقیق و هماهنگ با ترتیب و زمان بندی مشخصی وامی دارد تا میزان هماهنگی خود با اسب و آزمودگی حیوان را نشان دهد


کلمات دیگر: