کلمه جو
صفحه اصلی

distrustful


معنی : بدگمان، بی اعتقاد
معانی دیگر : بی اعتماد، ظنین

انگلیسی به فارسی

بدگمان


بی اعتمادی، بدگمان، بی اعتقاد


انگلیسی به انگلیسی

• suspicious, doubtful, dubious
if you are distrustful of someone or something, you think that they are not honest, reliable, or safe.

مترادف و متضاد

بدگمان (صفت)
defiant, suspicious, distrustful, mistrustful

بی اعتقاد (صفت)
distrustful, mistrustful, incredulous, unbelieving

disbelieving


Synonyms: been hit before, cagey, cautious, chary, cynical, doubtful, doubting, dubious, fearful, jealous, leery, mistrustful, skeptical, suspicious, uneasy, uptight, wary


Antonyms: assured, believing, certain, faithful, trustful, trusting, unsuspecting


جملات نمونه

1. distrustful of
بی اعتماد به،بدگمان به،ظنین نسبت به

2. she is distrustful of strangers
او به غریبه ها اعتمادی ندارد.

3. a man of distrustful nature
مردی طبیعتا بدگمان

4. I'm distrustful of such cheap goods.
[ترجمه ترگمان]من به این اجناس ارزان اطمینان دارم
[ترجمه گوگل]من از چنین کالاهای ارزان اعتماد ندارم

5. Even those passengers who were most distrustful of themselves pluck up amazingly.
[ترجمه ترگمان]حتی آن مسافران که بیش از همه نسبت به خود بدگمان بودند، به طور شگفت آوری دل و جرات داشتند
[ترجمه گوگل]حتی کسانی که بیشترین اعتماد به نفس خود را از دست داده اند شگفت آور است

6. Voters are deeply distrustful of all politicians.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان عمیقا نسبت به همه سیاستمداران بدبین هستند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان عمیقا از همه سیاستمداران بی اعتبار هستند

7. His style as leader, distrustful and secretive, prompts regular comparisons to Richard Nixon.
[ترجمه ترگمان]سبک او به عنوان رهبر، بدبین و رازدار بوده و باعث مقایسه منظم با ریچارد نیکسون می شود
[ترجمه گوگل]سبک وی به عنوان رهبر، بی اعتمادی و محرمانه، مقایسه های منظم با ریچارد نیکسون را به ارمغان می آورد

8. And I support distrustful attitude to having the effect that inform against to mobile operation business.
[ترجمه ترگمان]و من از رویکرد بدگمانی نسبت به داشتن تاثیری که بر علیه تجارت عملیات سیار آگاه است پشتیبانی می کنم
[ترجمه گوگل]و از نگرش بی اعتمادی نسبت به تأثیری که در برابر کسب و کار عملیات تلفن همراه اطلاع دارم، حمایت می کنم

9. His mouth was thin and evil, the eye distrustful.
[ترجمه ترگمان]دهانش نازک و شیطانی بود، چشمانش بدبین بودند
[ترجمه گوگل]دهان او نازک و بد بود، چشم بی اعتمادی

10. Even those passengers who were most distrustful of themselves plucked up amazingly.
[ترجمه ترگمان]حتی آن مسافران که بیش از همه نسبت به خود بدگمان بودند، به طور شگفت آوری بالا رفتند
[ترجمه گوگل]حتی آن دسته از مسافران که بیشتر خود را بی اعتماد می دانستند شگفت زده شدند

11. Republicans are more distrustful, and the views of independents have not changed much.
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان محتاط تر هستند و دیدگاه های افراد مستقل چندان تغییر نکرده است
[ترجمه گوگل]جمهوریخواهان بیشتر بی اعتمادی دارند و دیدگاه های مستقل ها خیلی تغییر نکرده است

12. The older you get the more distrustful you become.
[ترجمه ترگمان] مسن تر شدن بیشتر از اونی که تو تبدیل میشی
[ترجمه گوگل]قدیمی تر شما بی اعتماد تر به شما تبدیل می شود

13. The hostilities between a distrustful organising committee and a sceptical media have intensified every day.
[ترجمه ترگمان]دشمنی میان یک کمیته سازمان دهی بی اعتماد و یک رسانه شکاک هر روز شدت گرفته است
[ترجمه گوگل]خصومت های میان کمیته سازماندهی بی اعتمادی و رسانه های شکاکانه هر روز تشدید می شود

14. Yet Aegwynn, ever distrustful of the Council, decided to choose a successor on her own.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، Aegwynn، که تا به حال به شورا بدگمان بود، تصمیم گرفت جانشین خود را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]با این حال Aegwynn، که همیشه از شورا بی اعتبار است، تصمیم گرفت تا جانشین خود را انتخاب کند

a man of distrustful nature

مردی به‌طورذاتی بدگمان


She is distrustful of strangers.

او به غریبه‌ها اعتمادی ندارد.


اصطلاحات

distrustful of

بی‌اعتماد به، بدگمان به، ظنین نسبت به


پیشنهاد کاربران

بی اعتماد - بد گمان


کلمات دیگر: