1. distrustful of
بی اعتماد به،بدگمان به،ظنین نسبت به
2. she is distrustful of strangers
او به غریبه ها اعتمادی ندارد.
3. a man of distrustful nature
مردی طبیعتا بدگمان
4. I'm distrustful of such cheap goods.
[ترجمه ترگمان]من به این اجناس ارزان اطمینان دارم
[ترجمه گوگل]من از چنین کالاهای ارزان اعتماد ندارم
5. Even those passengers who were most distrustful of themselves pluck up amazingly.
[ترجمه ترگمان]حتی آن مسافران که بیش از همه نسبت به خود بدگمان بودند، به طور شگفت آوری دل و جرات داشتند
[ترجمه گوگل]حتی کسانی که بیشترین اعتماد به نفس خود را از دست داده اند شگفت آور است
6. Voters are deeply distrustful of all politicians.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان عمیقا نسبت به همه سیاستمداران بدبین هستند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان عمیقا از همه سیاستمداران بی اعتبار هستند
7. His style as leader, distrustful and secretive, prompts regular comparisons to Richard Nixon.
[ترجمه ترگمان]سبک او به عنوان رهبر، بدبین و رازدار بوده و باعث مقایسه منظم با ریچارد نیکسون می شود
[ترجمه گوگل]سبک وی به عنوان رهبر، بی اعتمادی و محرمانه، مقایسه های منظم با ریچارد نیکسون را به ارمغان می آورد
8. And I support distrustful attitude to having the effect that inform against to mobile operation business.
[ترجمه ترگمان]و من از رویکرد بدگمانی نسبت به داشتن تاثیری که بر علیه تجارت عملیات سیار آگاه است پشتیبانی می کنم
[ترجمه گوگل]و از نگرش بی اعتمادی نسبت به تأثیری که در برابر کسب و کار عملیات تلفن همراه اطلاع دارم، حمایت می کنم
9. His mouth was thin and evil, the eye distrustful.
[ترجمه ترگمان]دهانش نازک و شیطانی بود، چشمانش بدبین بودند
[ترجمه گوگل]دهان او نازک و بد بود، چشم بی اعتمادی
10. Even those passengers who were most distrustful of themselves plucked up amazingly.
[ترجمه ترگمان]حتی آن مسافران که بیش از همه نسبت به خود بدگمان بودند، به طور شگفت آوری بالا رفتند
[ترجمه گوگل]حتی آن دسته از مسافران که بیشتر خود را بی اعتماد می دانستند شگفت زده شدند
11. Republicans are more distrustful, and the views of independents have not changed much.
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان محتاط تر هستند و دیدگاه های افراد مستقل چندان تغییر نکرده است
[ترجمه گوگل]جمهوریخواهان بیشتر بی اعتمادی دارند و دیدگاه های مستقل ها خیلی تغییر نکرده است
12. The older you get the more distrustful you become.
[ترجمه ترگمان] مسن تر شدن بیشتر از اونی که تو تبدیل میشی
[ترجمه گوگل]قدیمی تر شما بی اعتماد تر به شما تبدیل می شود
13. The hostilities between a distrustful organising committee and a sceptical media have intensified every day.
[ترجمه ترگمان]دشمنی میان یک کمیته سازمان دهی بی اعتماد و یک رسانه شکاک هر روز شدت گرفته است
[ترجمه گوگل]خصومت های میان کمیته سازماندهی بی اعتمادی و رسانه های شکاکانه هر روز تشدید می شود
14. Yet Aegwynn, ever distrustful of the Council, decided to choose a successor on her own.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، Aegwynn، که تا به حال به شورا بدگمان بود، تصمیم گرفت جانشین خود را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]با این حال Aegwynn، که همیشه از شورا بی اعتبار است، تصمیم گرفت تا جانشین خود را انتخاب کند