صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or pertaining to a king, queen, or other sovereign or monarch.
• مترادف: regal
• مشابه: kingly, princely, queenly, sovereign
- The prince and other members of the royal family will be attending.
[ترجمه ترگمان] شاهزاده و دیگر اعضای خانواده سلطنتی در آنجا حضور خواهند داشت
[ترجمه گوگل] شاهزاده و سایر اعضای خانواده سلطنتی حضور خواهند داشت
- The royal seal was affixed to the letter.
[ترجمه خُنُف] فُس شاه دُمَل معلق
[ترجمه ترگمان] مهر سلطنتی به نامه چسبیده بود
[ترجمه گوگل] مهر و موم سلطنتی برای نامه نوشته شده بود
• (2) تعریف: of or pertaining to any aspect of a monarchy.
• مترادف: monarchical, regal
• مشابه: majestic, sovereign
- the Royal Navy
[ترجمه ترگمان] نیروی دریایی سلطنتی
[ترجمه گوگل] نیروی دریایی سلطنتی
• (3) تعریف: appropriate to, or done or authorized by a monarch, sovereign, or member of their family.
• مترادف: imperial
• مشابه: kingly, queenly, regal, sovereign
- a royal charter
[ترجمه ترگمان] یک قانون اساسی
[ترجمه گوگل] منشور سلطنتی
- a royal decree
[ترجمه ترگمان] حکم سلطنتی
[ترجمه گوگل] فرمان سلطنتی
- a royal wave to the crowd
[ترجمه ترگمان] موج سلطنتی برای جمعیت موج می زد
[ترجمه گوگل] یک موج سلطنتی به جمعیت
• (4) تعریف: splendid or excellent.
• مترادف: excellent, first class, first-rate, red-carpet, splendid, superior
• مشابه: capital, choice, fine, kingly, prime, princely, queenly, tiptop
- They gave us royal treatment at that hotel.
[ترجمه ترگمان] آن ها به ما در این هتل تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] آنها در این هتل به ما رسیدند
اسم ( noun )
مشتقات: royally (adv.)
• : تعریف: (informal; usu. pl.) a member of the royal family.
- This magazine gives all the latest news on the royals.
[ترجمه ترگمان] این مجله به تمام اخبار مربوط به خانواده سلطنتی می پردازد
[ترجمه گوگل] این مجله تمام آخرین اخبار مربوط به سلطنتی را می دهد