کلمه جو
صفحه اصلی

frigidity


معنی : سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی
معانی دیگر : سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی

انگلیسی به فارسی

سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی


سرماخوردگی، سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی


انگلیسی به انگلیسی

• cold, coldness, chill; unfriendly manner; sexual unresponsiveness

مترادف و متضاد

impassivity


Synonyms: coldness, aloofness, stiffness, indifference


سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

انجماد (اسم)
frigidity, congelation

کمی تمایل در قوای جنسی (اسم)
frigidity

جملات نمونه

1. Doctor Simpson believes that Suzie's frigidity is due to some hang - up about men.
[ترجمه ترگمان]دکتر سیمپسون اعتقاد دارد که رفتار سرد سوزی نسبت به مردان است
[ترجمه گوگل]دکتر سیمپسون معتقد است که سوزی سوزی به دلیل برخی از انقراض در مورد مردان است

2. The frigidity of her manner melted away at once.
[ترجمه ترگمان]رفتار خشک و سردی رفتارش بلافاصله ناپدید شد
[ترجمه گوگل]فریبندگی شیوه ی او یک بار از بین می رود

3. Frigidity and horror have frozen this crying baby!
[ترجمه ترگمان]وحشت و وحشت این بچه گریان را منجمد ساخته است!
[ترجمه گوگل]خستگی و ترس و وحشت این نوزاد گریه آور است!

4. Frigidity and horror have attacked that crying baby !
[ترجمه ترگمان]وحشت و وحشت به آن بچه گریان حمله کرده است!
[ترجمه گوگل]خستگی و ترس و وحشت به آن کودک گریه کرده است!

5. HYDRANGEA - Thank You For Understanding, Frigidity, Heartlessness.
[ترجمه ترگمان]hydrangea - متشکرم برای درک، frigidity، heartlessness
[ترجمه گوگل]HYDRANGEA - با تشکر از شما برای درک، تردید، بدون قلب

6. Frigidity also known as inhibited sexual desire.
[ترجمه ترگمان]frigidity همچنین تمایلات جنسی را مهار می کند
[ترجمه گوگل]اشتیاق جنسی نیز به عنوان میل جنسی در معرض شناخته شده است

7. The row article professor of los angeles university investigates discovery through, in the husband and wife with disharmonious sexual life, the one party that produces frigidity often is the husband.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله پروفسور دانشگاه لوس انجلس به بررسی کاوش می پردازد، در همسر و همسر با disharmonious زندگی جنسی، حزبی که از سردی و سردی رفتار می کند، شوهر است
[ترجمه گوگل]پروفسور رشته مقاله دانشگاه لوس آنجلس کشف را از طریق شوهر و همسرش با زندگی جنسی ناخوشایند بررسی می کند؛ یکی از طرفین که فریبندگی را تولید می کند، اغلب شوهر است

8. A good at relax pressure, strengthen confidence and have a good effect on restraining frigidity.
[ترجمه ترگمان]در فشار آرامش، اعتماد به نفس را تقویت کرده و تاثیر خوبی بر جلوگیری از خشک بودن و خشک بودن دارد
[ترجمه گوگل]فشار در استراحت خوب، تقویت اعتماد به نفس و تأثیر خوبی بر سر و گردن زدن است

9. Macon Leary is a reluctant travel writer, whose usual emotional frigidity degenerates to near-paralysis after his son is murdered and his wife leaves him.
[ترجمه ترگمان]ما کون Leary یک نویسنده سفر بی میل است، که در رفتار سرد عادی او بعد از اینکه پسرش به قتل رسید و همسرش او را ترک می کند، کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]مکونریری، نویسندهی مسافرتی دلسردکننده است که پس از مرگ فرزندش، همسرش از بین میرود

10. The small tablet is adequate to change the decent lay into the crazy girl, it is the unbeatable rival for lady's sexual frigidity, only one Passion Coffee Tablet can arouse the passion of ladies.
[ترجمه ترگمان]این لوح کوچک برای تغییر جایگاه مناسب در این دختر دیوانه مناسب است، اما رقیب شکست ناپذیر برای رفتار جنسی زنان است، تنها یک قرص نان شور می تواند شور و شوق بانوان را برانگیزد
[ترجمه گوگل]قرص کوچک برای تغیر دادن جای مناسب و معقول به دختر دیوانه کافی است، این رقابت بی نظیر برای فریبندگی جنسی بانوی کافی است، تنها یک قهوه قرص جذاب می تواند شور و شوق خانم ها را تحریک کند

11. Ever mentioned my matrimony with the cater-cousin in boudoir, she laughs at our husband and wife is frigidity.
[ترجمه ترگمان]تا به حال به ازدواج من با دوشیزه کرافرد در اتاق خصوصی اشاره کردی، او به همسر و همسر ما می خندد
[ترجمه گوگل]همیشه ازدواج من با پسر عموی خدمتکار در بوودور را ذکر کرده است، او در شوهر ما می خندد و همسرش بی فایده است

12. Rooting in atrocious survival environment, pants, which invented by local people for withstand frigidity and safeguard their bodies, enwrap peoples' legs.
[ترجمه ترگمان]Rooting در محیط زنده زنده، شلوار، که توسط مردم محلی برای تحمل سرما و محافظت از بدنشان، پاهای مردم enwrap اختراع شد
[ترجمه گوگل]ریشه در محیط زیست بی رحمانه، شلوار، که توسط مردم محلی برای مقاومت در برابر فرسودگی و محافظت از بدن خود، اختراع مردم پاها

پیشنهاد کاربران

این کلمه در متون روان شناسی معادل سردمزاجی جنسی است


کلمات دیگر: