کلمه جو
صفحه اصلی

irrelative


معنی : نا مربوط، بی ربط، نا مناسب
معانی دیگر : مطلق

انگلیسی به فارسی

بی ربط، نا مناسب، نا مربوط، مطلق


بی روابط، بی ربط، نا مناسب، نا مربوط


انگلیسی به انگلیسی

• not related, not connected, without any relation; not relevant, irrelevant

مترادف و متضاد

نامربوط (صفت)
improper, absurd, irrelevant, unfitting, abusive, inept, irrelative

بی ربط (صفت)
irrelevant, excursive, desultory, loose, impertinent, fragmentary, disjointed, incoherent, inconsequent, inapposite, inconsecutive, irrelative

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

جملات نمونه

1. The data disposed by this method can be irrelative to the time scales, and the detection and identification speed of the"dirty data"in a large volume of data is fast.
[ترجمه ترگمان]داده های مرتبط با این روش را می توان به مقیاس های زمانی تعمیم داد، و سرعت شناسایی و شناسایی \"داده های کثیف\" در حجم زیادی از داده ها سریع است
[ترجمه گوگل]داده های ذخیره شده توسط این روش می توانند به مقیاس زمانی غیر مرتبط باشند، و سرعت شناسایی و شناسایی داده ها در حجم زیادی از اطلاعات سریع است

2. However, many irrelative systems were also generated in the enterprise information process at the same time, it was called information isolated island phenomenon.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از سیستم های irrelative نیز در فرآیند اطلاعات شرکت در عین حال ایجاد شدند، که پدیده جزیره مجزا نامیده می شد
[ترجمه گوگل]با این حال، در بسیاری از سیستم های بی نظمی نیز در فرآیند اطلاعات سازمانی ایجاد شد، این پدیده جزیره اطلاعات جزء نامیده می شود

3. They aren't totally irrelative but correlative to each other, not fully independent from but combinative with each other, and tend to transformation between one and another under some circumstances.
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا irrelative نیستند اما به هم وابسته نیستند، اما کاملا مستقل از هم نیستند، بلکه با یکدیگر مستقل هستند، و در برخی شرایط، بین یکدیگر و دیگری تغییر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کاملا جدا از یکدیگر نیستند بلکه همسو با یکدیگر هستند، نه کاملا مستقل از یکدیگر بلکه ترکیبی با یکدیگر هستند و در بعضی شرایط تمایل به تغییر در بین یکدیگر دارند

4. Therefore, maternal (effect) on seed dormancy might be irrelative to embryonic sensitivity to ABA.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مادرانه (اثر)بر نهفتگی دانه ممکن است منجر به حساسیت جنینی به ABA شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، تأثیر مادر بر خواب بذر ممکن است به حساسیت جنین نسبت به ABA وابسته باشد

5. Moreover, this algorithm is not disturbed by the irrelative noise. The superiority of it can also be proved by the simulated result.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این الگوریتم با نویز irrelative مزاحم نمی شود برتری آن نیز می تواند با نتیجه شبیه سازی شده اثبات شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این الگوریتم توسط سر و صدا غیر قابل تحمیل است برتری آن نیز می تواند با نتیجه شبیه سازی ثابت شود

6. Therefore, implementation of policy is irrelative to the official on high position, for which his position doesn't dent.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اجرای سیاست به مقام رسمی در موقعیت بالا ارجاع داده می شود، که موقعیت او به آن صدمه نمی زند
[ترجمه گوگل]بنابراین، اجرای سیاست مستلزم رسیدن به مقام بلندپایه است، زیرا او موضع خود را از بین نمی برد

7. Therefore, implementation of policy is irrelative to the official on high position.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اجرای سیاست به مقام رسمی در موقعیت بالا ارجاع داده می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، پیاده سازی سیاست به مقام رسمی در موقعیت بالا بستگی دارد

8. A nimbus and beauty irrelative with the appearance.
[ترجمه ترگمان]هاله و زیبایی به ظاهر آراسته شده بود
[ترجمه گوگل]A nimbus و زیبایی بی ارتباط با ظاهر

9. In the last the concept of irrelative sets and its application in the computation of polynomial order are given.
[ترجمه ترگمان]در آخرین مفهوم مجموعه های irrelative و کاربرد آن در محاسبه نظم چند جمله ای ارائه شده است
[ترجمه گوگل]در آخر، مفهوم مجموعه های غیر وابسته و کاربرد آن در محاسبه مرتبه چندجمله ای داده می شود

10. However, there are a lot of linkages irrelative to topics, which lead to topic drift.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پیوندهای زیادی بین موضوعات وجود دارند که منجر به انحراف موضوع می شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از ارتباطات غیر مرتبط با موضوعات وجود دارد، که منجر به ریزش موضوع می شود

11. The researcher finds that the content can be classified into two types: the private speech relative to play and the private speech irrelative to play.
[ترجمه ترگمان]پژوهشگر دریافت که محتوای می تواند به دو نوع طبقه بندی شود: سخنرانی خصوصی مربوط به بازی و سخنرانی خصوصی برای بازی
[ترجمه گوگل]محقق می یابد که محتوا را می توان به دو نوع تقسیم کرد: گفتار خصوصی نسبت به بازی و گفتار خصوصی غیر قابل مقایسه است

12. When the communication environment alters, the application system need not to carry out any adjustment and implement that the application system is irrelative to communication environment.
[ترجمه ترگمان]زمانی که محیط ارتباط تغییر می کند، سیستم برنامه نیاز به انجام هیچ تنظیم و اجرای آن ندارد که سیستم برنامه به محیط ارتباطی محدود است
[ترجمه گوگل]هنگامی که محیط ارتباطات تغییر می کند، سیستم برنامه نیاز به انجام هر گونه تنظیم و پیاده سازی است که سیستم برنامه بی ارتباط با محیط ارتباطی است

13. Under the condition of unchanged classification and decision abilities, attribute reduction is to delete irrelative or unimportant attribute.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط طبقه بندی بدون تغییر و قابلیت های تصمیم گیری، کاهش مشخصه حذف irrelative یا مشخصه بی اهمیت است
[ترجمه گوگل]طبق شرایط طبقه بندی بدون تغییر و توانایی های تصمیم گیری، کاهش ویژگی ها حذف attribute nonrelative or nonimportant است


کلمات دیگر: