کلمه جو
صفحه اصلی

froward


معنی : خود رای، سرکش، خود سر، یاغی، سر سخت
معانی دیگر : لگام ناپذیر

انگلیسی به فارسی

خودسر، سرکش، سرسخت، خود رای، یاغی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: frowardly (adv.), frowardness (n.)
• : تعریف: unwilling to agree or obey; stubborn; perverse.
مشابه: contumacious, disobedient, pigheaded

- Her froward children would not sit down to dinner if the menu was not to their liking.
[ترجمه ترگمان] اگر صورت غذا به میل آن ها نبود، بچه های Her برای صرف شام حاضر نمی شدند
[ترجمه گوگل] بچه های مشتاق او نمی توانند به شام ​​نشستن اگر منو به دلخواه خود نبود

• contrary, stubborn, rebellious

مترادف و متضاد

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

یاغی (صفت)
unruly, turbulent, contumacious, lawless, mutinous, froward, malcontent

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

جملات نمونه

1. For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه ترگمان]زیرا این راز برای خداوند مایه نفرت است؛ اما رازش با the است
[ترجمه گوگل]برای جنجال برانگیز، لعنت به خداوند است، اما راز او با صالح است

2. Chaste women are often proud and froward, as presuming upon the merit of their chastity.
[ترجمه ترگمان]زنان chaste اغلب مغرور و مغرور هستند، مثل این که شایستگی پاکدامنی خود را دارند
[ترجمه گوگل]زنان غافلگیر اغلب افتخار و غم انگیز هستند، به عنوان فرض بر شایستگی عفت خود

3. They have also put froward a few proposals concerning further research and application in the paper.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین چند پیشنهاد در مورد تحقیقات و کاربرد بیشتر در این مقاله مطرح کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین چندین پیشنهاد را در مورد تحقیق و کاربرد بیشتر در مقاله ارائه داده اند

4. Put away from thee a froward mouth, and perverse lips put far from thee.
[ترجمه ترگمان]دهان froward را از تو دور کن و لبه ای perverse از تو دور کن
[ترجمه گوگل]دور از تو دهان فریبنده و لب های ناسازگار دور از تو دور

5. Pro 4:24 Put away from thee a froward mouth, and perverse lips put far from thee.
[ترجمه ترگمان]چهار: بیست و چهار: بیست و چهار دقیقه از تو دور شو لبه ای froward از تو دور کن و لبه ای perverse از تو دور شدند
[ترجمه گوگل]Pro 4:24 دوری از تو را از دهان بیرون آورده و لب های ناسازگار دور از تو دور

6. Chaste women are often proud froward, as presuming upon the merit of their chastity.
[ترجمه ترگمان]زنان chaste اغلب به froward افتخار می کنند، مثل این که شایستگی پاکدامنی خود را دارند
[ترجمه گوگل]اغلب زنان غافلگیر می شوند، به عنوان فرض بر شایستگی عفت خود

7. Come, come, you froward and unable worms!
[ترجمه ترگمان]بیا، بیا، ای froward و worms!
[ترجمه گوگل]بیا، بیا، کرم های مبهم و مضر!

8. A froward man soweth strife : and a whisperer separateth chief friends.
[ترجمه ترگمان]یک مرد یک مرد با یک جنگ تمام عیار، و یک صدای آرام و آرام دوستان رئیس
[ترجمه گوگل]یک مرد فاسد نزاع می بخشد: و یک whisperer دوستان قدیمی را جدا می کند

9. Pro 3:32 For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه ترگمان]Pro ۳: ۳۲ برای the نسبت به لرد سیاه نفرت دارد: اما راز او با درستکار است
[ترجمه گوگل]طرفدار 3:32 برای جنجال برانگیز بر خداوند است، اما راز او با صالح است

10. He taketh the wise in their own and the counsel of froward is carried headlong.
[ترجمه ترگمان]He را بر دوش خود کشید و مشورت با headlong را ازسر گرفت
[ترجمه گوگل]او عاقل خود را میگیرد و وجدان عجیب و غریب به سر میبرند

11. He taketh the wise in their craftiness: and the counsel of the froward is carried headlong.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه را بر دوش خود بر دوش کشید؛ و وکلای مدافع با سربه او حمله کردند
[ترجمه گوگل]او عاقل را در فضیلت خود می گیرد؛ و وظیفه عصیان به طور کامل انجام می شود

12. Pro 6:A naughty person, a wicked man(Sentence dictionary), walketh with a froward mouth.
[ترجمه ترگمان]پرو ۶: یک فرد شرور، یک مرد شریر (فرهنگ لغت حکم)، walketh با دهانی froward
[ترجمه گوگل]طرفدار 6: شخص شیطانی، مرد شریر (فرهنگ لغت حکم)، با دهان پرشور راه می رود

13. Based on acoustic intensity, the estimation of ship motion parameters is put froward, and a rapid algorithm is introduced.
[ترجمه ترگمان]براساس شدت آکوستیک، تخمین پارامترهای حرکت کشتی به صورت froward و یک الگوریتم سریع معرفی شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس شدت صوتی، برآورد پارامترهای حرکت کشتی به دست می آید و یک الگوریتم سریع معرفی می شود

14. The mouth of the just bringeth forth wisdom: but the froward tongue shall be cut out.
[ترجمه ترگمان]دهانه این فقط حکمت الهی است؛ اما زبان froward باید قطع شود
[ترجمه گوگل]دهان عاقلانه، حکمت را برمی انگیزد؛ اما زبان مفرط بریده خواهد شد

15. A naughty person, a wicked man, walketh with a froward mouth.
[ترجمه ترگمان]یک آدم شرور، یک آدم شرور با دهان froward
[ترجمه گوگل]یک شخص شیطانی، یک مرد شریر، با دهان پرشور راه می رود


کلمات دیگر: