کلمه جو
صفحه اصلی

sightless


معنی : کور، نابینا، نامریی، دیده نشده
معانی دیگر : کور، نابینا، نامریی، دیده نشده

انگلیسی به فارسی

کور، نابینا، نامریی، دیده نشده


بی نظیر، نابینا، کور، نامریی، دیده نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: sightlessly (adv.), sightlessness (n.)
• : تعریف: incapable of seeing; blind.
مترادف: blind, eyeless, stone-blind, visionless
متضاد: sighted
مشابه: gravel-blind, nyctalopic, purblind, sand-blind

• blind, unable to see, lacking the faculty of vision; invisible, cannot be seen
someone who is sightless is blind.

مترادف و متضاد

کور (صفت)
blind, sightless, glass-eyed

نابینا (صفت)
blind, sightless, purblind

نامریی (صفت)
invisible, sightless, inconspicuous, inappreciable

دیده نشده (صفت)
sightless, unsight

جملات نمونه

1. her sightless orbs
چشمان نابینای او

2. He turned his sightless eyes their way and boomed out a greeting.
[ترجمه ترگمان]سرش را برگرداند و با سر و صدا راه خود را باز کرد و سلام و احوال پرسی کرد
[ترجمه گوگل]او چشم های بی نظیر خود را به راه خود منتقل کرد و تبریک گفت

3. He wiped a tear from his sightless eyes.
[ترجمه ترگمان]قطره اشکی را از چشمان sightless پاک کرد
[ترجمه گوگل]او از چشم های بی نظیرش پریشیده بود

4. Now bereft of roofs and windows, its sightless eyes command a superb view of the Swale far below.
[ترجمه ترگمان]اکنون دیگر از بام ها و پنجره ها محروم مانده بود و چشم های روشنش دیده بود که از the بسیار دور است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر از سقف و پنجره ها، چشم های بی نظیر آن چشم انداز فوق العاده Swale را به سمت پایین هدایت می کند

5. She shivered as she felt so many sightless eyes boring into her.
[ترجمه ترگمان]او به خود لرزید و چنان احساس کرد که چشمان بی sightless به او خیره شده است
[ترجمه گوگل]او لرزید چون او چشمهای بی نظیری را که به او خیره شده بود احساس کرد

6. Her greenish eyes were wide open, staring sightless at the ceiling.
[ترجمه ترگمان]چشم های سبزش باز بود و به سقف خیره شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان سبزش گسترده بود، در سقف بی نظیر تماشا می کرد

7. Now, her face is a scarred and sightless mask that evokes horror and disgust from strangers.
[ترجمه ترگمان]حال، چهره او ماسکی است که با وحشت و بیزاری از غریبه ها است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، چهره اش یک ماسک زخم و بی رحم است که موجب وحشت و نفرت از غریبه ها می شود

8. Langford received the gaze of his wide-set, sightless brown eyes, from which all glint of humor was gone.
[ترجمه ترگمان]بسته بود و نگاه خیره او به چشمان قهوه ای روشنش دیده می شد که برق شیطنت از آن رخت بر بسته بود
[ترجمه گوگل]لانگفورد چشم هایش را از چشم های قهوه ای چشم هایش بیرون کشید، که از آن همه درخشش طنز رفته بود

9. For seven months, I tried to live sightless and sexless and I became more depressed.
[ترجمه ترگمان]برای مدت هفت ماه، من سعی کردم sightless و عاری از سکس باشم و بیشتر افسرده شدم
[ترجمه گوگل]برای هفت ماه، من سعی کردم بدون هیچ دلیلی و بدون جنسیت زندگی کنم و افسرده شدم

10. The statue stared down at them with sightless eyes.
[ترجمه ترگمان]مجسمه با چشمان sightless به آن ها خیره شده بود
[ترجمه گوگل]مجسمه با چشم های بی نظیر به آنها نگاه کرد

11. Sightless and flightless, they exist only to be impregnated.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند پرواز کنند و نمی توانند پرواز کنند، آن ها فقط برای آغشته شدن وجود دارند
[ترجمه گوگل]آنها بی نظیر و بی رحم هستند، آنها فقط برای آغشته شدن هستند

12. It against the window wash that I am sightless.
[ترجمه ترگمان]این تقصیر از پنجره است که من sightless
[ترجمه گوگل]آن را در برابر پنجره شستشو که من بی نظیر است

13. Add secret data to using a program, same sightless also.
[ترجمه ترگمان]داده های محرمانه را برای استفاده از یک برنامه اضافه کنید، همان حالت sightless نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]اضافه کردن داده های مخفی به استفاده از یک برنامه، همان نظیر نیز

14. Seawater? Sightless, he listened, hunting the booming sounds of the ocean.
[ترجمه ترگمان]seawater \"؟\" در حالی که صدای غرش اقیانوس را می شنید، گوش فرا داد
[ترجمه گوگل]آب دریا بدون توجه، او گوش داد، صداهای پرشور اقیانوس شکار می کرد


کلمات دیگر: