کلمه جو
صفحه اصلی

roughen


معنی : زبر کردن، خشن کردن یا شدن
معانی دیگر : زبر کردن یا شدن، زمخت کردن یا شدن، خراشنده کردن یا شدن، ناهموار شدن یا کردن

انگلیسی به فارسی

زبر کردن، خشن کردن یا شدن


خشن، زبر کردن، خشن کردن یا شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: roughens, roughening, roughened
• : تعریف: to make or become uneven or coarse; rough.
مشابه: rough

• coarsen, make or become rough
to roughen something or to roughen its surface means to make its surface less smooth.

مترادف و متضاد

زبر کردن (فعل)
roughen

خشن کردن یا شدن (فعل)
roughen

جملات نمونه

1. Her hands were roughened by work.
[ترجمه ترگمان]دستش براثر کار سخت شده بود
[ترجمه گوگل]دستانش کار سختی بود

2. Her hands were roughened by housework.
[ترجمه ترگمان]دست او از کاره ای خانه سخت شده بود
[ترجمه گوگل]دستانش توسط کارهای خانهی خشن شد

3. You'd better roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اعمال رنگ، سطح را صاف کنید
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از استفاده از رنگ، سطح را شسته و رفته کنید

4. His voice roughened with every word.
[ترجمه ترگمان]صدایش از هر کلمه خسته می شد
[ترجمه گوگل]صدای او با هر کلمه ای خشن شد

5. Roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال رنگ، سطح را تمیز کنید
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از رنگ، سطح را به سختی خرد کنید

6. Sand the surface to roughen it before repainting.
[ترجمه ترگمان]ماسه سطح را قبل از تغییر رنگ تغییر دهید
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی، سطح آن را خشک کنید

7. Her hands had been roughened by years of labouring.
[ترجمه ترگمان]سال ها تلاش کرده بودند
[ترجمه گوگل]دست هایش سال ها سخت تر شده بود

8. Cold weather roughens your skin.
[ترجمه ترگمان]هوای سرد پوستت را خیس می کند
[ترجمه گوگل]آب و هوا سرد پوست شما را می کشد

9. A faint stubble roughened his chin and just beneath his jawline was a small crescent-shaped scar.
[ترجمه ترگمان]چانه اش کمی خشن شده بود و درست زیر گونه اش، جای زخم کوچکی قرار داشت
[ترجمه گوگل]ستون فقیر چانه اش را شل کرد و فقط در زیر فینیشش یک زخم کوچک به شکل هلالی بود

10. If gas permeates the polymer, it can roughen the inner surface of the part when the gas migrates out again.
[ترجمه ترگمان]اگر گاز در پلیمر نفوذ کند، وقتی گاز دوباره کوچ می کند، می تواند سطح درونی قسمتی را که گاز دوباره کوچ می کند، تغییر دهد
[ترجمه گوگل]اگر گاز پلیمر را نفوذ کند، وقتی که گاز دوباره مهاجرت می کند، می تواند سطح داخلی آن بخار شود

11. By sanding the split leather surface to roughen it up.
[ترجمه ترگمان]با سنباده کردن سطح چرمی شکافته شده آن را تمیز کنید
[ترجمه گوگل]با شستشو سطح چرم تقسیم شده به آن را شل کنید

12. Before painting the wood, roughen the surface with sandpaper.
[ترجمه ترگمان]قبل از نقاشی کردن چوب، سطح را با کاغذ سنباده محکم کنید
[ترجمه گوگل]قبل از نقاشی کردن چوب، سطوح را با سندباد شسته و رفته کنید

13. You will then need to roughen the surfaces to prepare them to hold the materials.
[ترجمه ترگمان]سپس باید سطوح را مشخص کنید تا آن ها را برای نگه داشتن مواد آماده کنید
[ترجمه گوگل]پس از آن شما باید سطوح روانتر را آماده کنید تا آنها را برای نگهداری مواد آماده کنید

Dry weather roughens my skin.

هوای خشک پوست مرا زبر می‌کند.


As you approach the mountains the terrain roughens.

به کوه‌ها که نزدیک می‌شوی زمین ناهموار می‌شود.



کلمات دیگر: