1. predicate adjective
صفت گزاره ای
2. to predicate the truth of somebody's claims
صداقت ادعاهای کسی را مورد تاکید قرار دادن
3. subject and predicate
مبتدا و خبر
4. Your proposal is acceptable, as we all predicate.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما قابل قبول است، همانطور که ما پیش بینی می کنیم
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما قابل قبول است، همانطور که همه ما پیش بینی می کنیم
5. But we never have occasion to predicate of an object the individual and instantaneous impressions which it produces in us.
[ترجمه ترگمان]اما ما هیچ وقت فرصتی برای پیش بینی یک موضوع تکی و آنی که در ما تولید می کند نداریم
[ترجمه گوگل]اما ما هیچ گاه برای پیش بینی کردن یک جسم، تصور فردی و لحظه ای که آن را در ما تولید می کنیم، نداریم
6. The condition is a predicate which is true of just those states N that the action can be applied to.
[ترجمه ترگمان]شرط یک گزاره است که درست از آن حالت ها است که عمل را می توان برای آن اعمال کرد
[ترجمه گوگل]این شرط پیش فرض است که درست در مورد آن حالت ها N است که عمل را می توان به آن اعمال کرد
7. We predicate rationality of man.
[ترجمه ترگمان] ما یه آدم منطقی به حساب میایم
[ترجمه گوگل]ما عقلانیت انسان را پیش بینی می کنیم
8. This predicate is sometimes given in terms of an entity which occurs in goal states and not in others.
[ترجمه ترگمان]این گزاره گاهی از نظر موجودیتی که در کشورهای هدف و نه در دیگران رخ می دهد داده می شود
[ترجمه گوگل]این قضیه گاهی اوقات با توجه به یک موجودیت که در حالت های هدف رخ می دهد و نه در دیگر موارد، ارائه می شود
9. In this paper, a conditional predicate calculus logic was proposed for representing and reasoning about PKI trust model.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، یک منطق دیفرانسیل و انتگرال شرطی برای ارایه و استدلال در مورد مدل اعتماد PKI مطرح شد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، منطق محاسبه شرطی شرطی برای نشان دادن و استدلال در مورد مدل اعتماد PKI پیشنهاد شده است
10. This paper expatiates the understanding of "grammar", "syntax and semantics" and "predicate and sentence" from the perspective of formal semantics.
[ترجمه ترگمان]این مقاله درک \"دستور زبان\"، \"نحو و معانی\" و \"عبارت و عبارت\" را از دیدگاه معناشناسی صوری حذف می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، درک گرامر، نحو و معناشناسی و �مفروض و حکم� از منظر معانی رسمی بیان شده است
11. A predicate function object or function pointer, see below for more information.
[ترجمه ترگمان]یک تابع (تابع کار یا نشانگر عملکردی)، زیر را برای اطلاعات بیشتر ببینید
[ترجمه گوگل]یک تابع تابع پیش فرض یا نشانگر تابع، برای اطلاعات بیشتر به زیر مراجعه کنید
12. In the sentence 'We went to the airport', 'went to the airport' is the predicate.
[ترجمه ترگمان]در این جمله ما به فرودگاه رفتیم و به فرودگاه رفتیم
[ترجمه گوگل]در بند 'ما به فرودگاه رفتیم'، 'به فرودگاه منتقل شد' پیش بینی شده است
13. Familiar ways in which such participant-roles are encoded in language are of course the pronouns and their associated predicate agreements.
[ترجمه ترگمان]روش هایی آشنا که در آن ها چنین نقش هایی در زبان کد می شوند، البته the و agreements های مربوط به آن ها هستند
[ترجمه گوگل]البته روش های شناخته شده ای که در آن از جمله نقش های شرکت کننده در زبان کد گذاری می شوند، ضمایم و موافقت نامه های مرتبط با آن هستند
14. The natural rules for this task have conditions which also include the predicate which checks that two things are different.
[ترجمه ترگمان]قوانین طبیعی برای این کار شرایطی دارند که also که دو چیز متفاوت هستند را شامل می شود
[ترجمه گوگل]قوانین طبیعی برای این وظایف دارای شرایطی هستند که شامل قضیه است که دو چیز متفاوت است
15. It is not individual qualities that we ever have occasion to predicate.
[ترجمه ترگمان]این یک ویژگی منحصر به فرد نیست که ما قبلا در نظر داشته باشیم
[ترجمه گوگل]این ویژگی های فردی نیست که ما هرگز به آن احتیاج نداریم