کنار آمدن، حل و فصل کردن
work through
انگلیسی به فارسی
از طریق کار
مترادف و متضاد
Deal with, resolve a problem (often emotional)
پیشنهاد کاربران
1 - کنار آمدن ( با مشکلات یا مسائل ناخوشایند )
2 - چشمگیر شدن ( نتایج یا تاثیرات چیزی )
3 - ( کاری یا چیزی ) جواب دادن
2 - چشمگیر شدن ( نتایج یا تاثیرات چیزی )
3 - ( کاری یا چیزی ) جواب دادن
to succeed in resolving sth through effort
مدیریت کردن مسئلۀ مشکل یا گرفتاری ای، گام به گام و به آرامی
حل وفصل کردن، پرداختن به
( عامیانه ) :برطرف کردن/شدن مشکل یا موضوعی ( معمولا کار یا موضوعی سخت/بغرنج یا ناخوشایند )
رفع و رجوع کردن، فائق شدن/آمدن، حل و فصل کردن
پرداختن به ابعاد مختلف کار یا موضوعی
رفع و رجوع کردن، فائق شدن/آمدن، حل و فصل کردن
پرداختن به ابعاد مختلف کار یا موضوعی
غلبه کردن ( بر مشکل، یا ناراحتی یا خشم )
فایق آمدن/شدن
رسیدگی کردن به مشکل یا موضوعی
به پایان رساندن
پیش رفتن
کلمات دیگر: