کلمه جو
صفحه اصلی

work on


1- تحت تاثیر قرار دادن یا اثر کردن 2- ترغیب کردن

انگلیسی به فارسی

شکل دادن


مجاب کردن


کار بر روی


انگلیسی به انگلیسی

• influence

مترادف و متضاد

Shape (form or improve something)


Exercise influence on someone


جملات نمونه

1. We don't go to work on Saturdays.
[ترجمه ترگمان]ما شنبه ها کار نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در روز شنبه ها کار نمی کنیم

2. They work on a principle of heat absorption.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی یک اصل جذب گرما کار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس اصل جذب گرما کار می کنند

3. We never work on Saturday mornings.
[ترجمه N.-Z] ما هیچ وقت صبح شنبه کار نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت روز شنبه کار نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما هرگز در شنبه صبح کار نمی کنیم

4. None of your tricks will work on me.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از حقه های تو روی من کار نمی کنن
[ترجمه گوگل]هیچ یک از ترفندهای شما بر من کار نخواهد کرد

5. We began work on the project in May.
[ترجمه ترگمان]ما کار خود را در ماه می شروع کردیم
[ترجمه گوگل]ما در ماه می در این پروژه کار کردیم

6. Black slaves used to work on the cotton plantations of the southern United States.
[ترجمه ترگمان]بردگان سیاه در کشتزارهای پنبه ایالت جنوبی ایالات متحده کار می کردند
[ترجمه گوگل]برده های سیاه برای کار روی گیاهان پنبه ای در جنوب ایالات متحده استفاده می شود

7. She based her work on that of earlier researchers.
[ترجمه ترگمان]او کار خود را بر مبنای کار محققان پیشین انجام داد
[ترجمه گوگل]او کار خود را بر اساس محققان قبلی انجام داد

8. He recommenced work on his novel.
[ترجمه ترگمان]دوباره شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]او کار خود را بر روی رمان خود آغاز کرد

9. How would you rate his work on a scale of 1 to 5?
[ترجمه ترگمان]چگونه کار او را در مقیاس ۱ تا ۵ تنظیم می کنید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید کار خود را در مقیاس 1 تا 5 انجام دهید؟

10. I must do some more work on that article-I haven't touched it all week.
[ترجمه ترگمان]باید بیشتر روی اون مقاله کار کنم - همه هفته رو بهش دست نزدم
[ترجمه گوگل]من باید کار بیشتری در این مقاله انجام دهم - تمام هفته آن را لمس نکرده ام

11. He signed on yesterday and will start work on Monday.
[ترجمه ترگمان]او دیروز امضا کرد و روز دوشنبه کار خود را شروع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او روز گذشته امضا کرد و روز دوشنبه کار خود را آغاز خواهد کرد

12. Only ever work on the thing that will have the biggest impact.
[ترجمه ترگمان]تنها تا به حال روی چیزی کار کنید که بیش ترین تاثیر را داشته باشد
[ترجمه گوگل]فقط بر روی چیزی که بیشترین تأثیر را داشته باشد کار خواهد کرد

13. Having a secretary frees me up to work on other things.
[ترجمه ترگمان]منشی که مرا آزاد می کند تا روی چیزهای دیگر کار کنم
[ترجمه گوگل]داشتن یک وزیر امور خارجه من را آزاد می کند تا کارهای دیگر را انجام دهد

14. He went to work on a ranch.
[ترجمه ترگمان]اون رفته بود به یه مزرعه کار کنه
[ترجمه گوگل]او به کار در مزرعه رفت

15. After their work on the car their hands were besmeared with dirt.
[ترجمه ترگمان]پس از کار بر روی خودرو دست خود را پوشیده از کثافت پوشانده بود
[ترجمه گوگل]پس از کارشان در ماشین، دستانشان با خاک پوشانده شدند

پیشنهاد کاربران

کارکردن


پرداختن

to try to persuade or influence someone
منبع: کمبریج دیکشنری

I'm working on my father to get him to take me to the airport.
مجاب کردن، تاثیر گذاشتن روی کسی
دارم پدرم را مجاب می کنم تا مرا به فرودگاه ببرد.

سروسامان دادن


Work on somebody/something : کار کردن بر روی چیزی به منظور تولید محصول جدید و یا تعمیر آن

Straightforward meaning
کار کردن روی/با وسیله ای ( استفاده، تعمیر و . . . )

به چیزی پرداختن
به کاری پرداختن


کلمات دیگر: